انطماس

معنی کلمه انطماس در لغت نامه دهخدا

انطماس. [ اِ طِ ] ( ع مص ) ناپدید گردیدن و پوشیده شدن و محو و پاک گردیدن خط. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پاک گردیدن و مندرس گردیدن. ( از اقرب الموارد ). ناپدید شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ).

معنی کلمه انطماس در فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نیست شدن ، محو گر دیدن . ۲ - (اِمص . ) ناپیدایی .

معنی کلمه انطماس در فرهنگ عمید

ناپدید شدن، پوشیده شدن، محو شدن.

معنی کلمه انطماس در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) ناپدید شدن ناپیدا گشتن بی نشان شدن پوشیده شدن محو گردیدن. ۲ - ( اسم ) نا پیدایی بی نشان .

معنی کلمه انطماس در ویکی واژه

نیست شدن، محو گر دیدن.
ناپیدایی.

جملاتی از کاربرد کلمه انطماس

معمورهٔ مناقب مجد و علای اوست کاخی که ره نیابدش، از دهر، انطماس
و در این مقام، که ظهور اطلاق ذات و محو و انطماس تعینات است، چون تعین و قیود و نسبت و اثنینیت مرتفع است، و جمیع اشیا رنگ وحدت گرفته‌اند، هر آینه موسی و فرعون که در مرتبه ظهور، تخالف و ضدیت و جنگ داشتند، در این مقام که مرتبه محو تعینات است، چنانچه فرموده است آشتی و یگانگی و اتحاد داشته باشند.
حقیقت- ظهور و قیام مفهوم هر یک از اول وآخر و ظاهر و باطن بدان دیگر است که متضایفانند، بلکه ظاهر عین باطن است، چون اعتبار بطون کنندو باطن عین ظاهر است، چون اعتبار ظهور کنند ودرهویت که مسمای هواست غایت انطماس تعینات حسی و وهمی و خیالی و عقلی است، و قاهر مجموع تعینات متناهی است و هوالقاهر فوق عباده.