انشار

معنی کلمه انشار در لغت نامه دهخدا

انشار. [ اِ ] ( ع مص ) زنده گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). زنده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ) ( مصادر زوزنی ). || اره کردن. ( یادداشت مؤلف ): الرخام ، حجر... یقطع من معادنه و ینشرو ینجر. ( ابن البیطار ذیل رخام از یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه انشار در فرهنگ معین

(اِ ) [ ع . ] (مص م . ) زنده کردن .

معنی کلمه انشار در ویکی واژه

زنده کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه انشار

گفت فَانْظُرْ إِلی‌ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ در آن طعام و شراب خویش نگر نان خشک در قعب، شیره انگور بر آن ریخته و نرم شده و انجیر تر بر سر آن بمانده، و هیچ تغییر در آن نیامده، عزیز گفت سبحان اللَّه کیف لم یتغیر؟ چون که درین مدت دراز بنگشت؟ آن گه در خر خویش نگرست مرده و ریزیده و استخوانش از درنگ و روزگار پاره پاره شده و سپید مانده. آن گه ندای شنید از آسمان که ایتها العظام البالیة اجتمعی! ای استخوانهای پوسیده ریزیده همه با هم شوید، بقدرت کردگار آن استخوانها همه در روش آمد، قدم با ساق پیوست و ساق با زانو و کف با بازو و بازو با دوش و سر با تن، پس رگها و پیها و گوشتها و پوست و موی در وی پدید آمد. و عزیر در آن می‌نگرست و تعجب میکرد، پس فریشته آمد و روح در بینی وی دمید، آن خر برخاست و بانگی زد، اینست که رب العالمین گفت: وَ انْظُرْ إِلی‌ حِمارِکَ ای الی احیاء حمارک، وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ ای الی عظام الحمار، در نگر درین استخوانهای خر کَیْفَ نُنْشِزُها بضم نون و کسر شین وراء، قراءة حجازی و بصری است من الانشار، و هو الاحیاء کقوله ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ. میگوید چون او را زنده میگردانیم، و بضم نون و کسر شین و زاء منقوطه قراءة شامی است و کوفی، و معناه الرفع و النقل، میگوید در نگر در استخوانها که چون برمیداریم و بجای خود میرسانیم، و ترکیب میسازیم. روایت کنند از ابن عباس رض که چون اللَّه تعالی عزیر را بعد از صد سال زنده کرد، بر آن خر خویش نشست، و با جایگاه و وطن و محلّت خویش شد و مردم او را می‌نشناختند، آخر عجوزی را دید نابینا مقعد، صد و بیست سال از عمرش گذشته، و این عجوز کنیزک ایشان بود و خدمت کاری و دایگانی ایشان کردی، عزیر وی را بیست ساله بگذاشته بود، عزیر گفت یا هذه أ هذا منزل عزیر؟
حجت انکار شد انشار تو از دوا بدتر شد این بیمار تو
بوگدانف در استان ورونژ در جنوب روسیه زاده‌ شد. در ۱۸۵۵ در بخش علوم طبیعی دانشگاه دولتی مسکو دانش‌آموخت و در چندین موزهٔ طبیعی در بخش‌های گوناگون اروپا به کار پرداخت. او همچنین از محضر جانورشناسانی بنامی چون ایزیدور ژفروا سن‌ایلر و امیل بلانشار دانش‌اموخت. در ۱۸۵۸ به مسکو بزگشت و بخش جانورشناسی را در دانشگاه آن پایه‌گذاری کرد. در ۱۸۶۱ او رئیس این بخش شد و در ۱۸۶۳ مدیر موزهٔ جانورشناسی مسکو شد و تا پایان زندگی در همین منصب بود.
کاترین بلانشارد اشر، مورخ، این مقبره را به عنوان «بهترین بنای تاریخی حفظ شده لاهور از دوره پس از آورانژزب» توصیف می‌کند. این یک ساختار منحصر به فرد است زیرا مانند یک برج طاق دار با «طاق هرمی» است. دیواره‌های خارجی مقبره با کاشی‌های وارانسی پوشیده شده‌است که رنگ‌های آنها بسیار ضعیف تر از ساختمانهای دیگر است که کاشی‌های مشابه در آن استفاده شده‌است
من تا قیامت گویمش ای تاجدار پنج و شش حیرت همی‌حیران شود در مبعث و انشار من
روزنامه آموزگار از نشریه های دوره مشروطه بود که در سال ۱۳۳۹ قمری در رشت منتشر شد. مدیر مسؤول این روزنامه محمدتقی شیرازی بود و آن را در چاپخانه سعادت منتشر می‌کرد. این روزنامه وابسته به حزب دموکرات بود و مرامنامه حزب دموکرات (دوران مشروطه) را با زبانی ساده برای فهم همه تفسیر و تشریح می کرد. از ویژگی‌های دیگر این روزنامه چاپ و نشر داستان‌های کوتاه بود. انشار روزنامه پس از ۲۳ شماره متوقف گردید.