انسلاخ
معنی کلمه انسلاخ در فرهنگ معین
معنی کلمه انسلاخ در فرهنگ عمید
۲. پوست انداختن.
۳. از تن درآوردن جامه، لخت شدن.
۴. [مجاز] به آخر رسیدن ماه.
۵. [مجاز] بیرون آمدن روز از شب.
معنی کلمه انسلاخ در فرهنگ فارسی
معنی کلمه انسلاخ در ویکی واژه
گذشتن (ماه)
، سپری شدن.
سخت شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه انسلاخ
ما بقی انسلاخنا ان هنا مناخنا فی عرفات معشر ابتکروا و احسنوا
و قال الحسن: نزلت فی منافقی اهل الکتاب الّذین کانوا یعرفون النّبی (ص) کما یعرفون ابناءهم. وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا یعنی علّمناه اسم اللَّه الاعظم و استحفظناه. فَانْسَلَخَ مِنْها خرج من علمها کانسلاخ الشاة من جلدها، و الانسلاح التعری من الشیء حتی لا یعلق به منه شیء. فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ استتبعه. فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ ای صار من الهالکین. قال عدی بن زید: