معنی کلمه اندیشه داشتن در لغت نامه دهخدا
کت بگفتست که اندیشه مدار از جان
هرچه یابی همه بر تنت همی بر تن.ناصرخسرو.بازرگان مزدوری گرفت... تا وی [ شنزبه ] را اندیشه دارد و چون قوت گیرد بر اثر او ببرد. ( کلیله و دمنه ). || ترس داشتن. بیم داشتن. اندیشناک بودن : خضر گفت اندیشه مدار. ( قصص الانبیاء ص 198 ). کاروانیان را دیدم لرزه بر اندام اوفتاده و دل بر هلاک نهاده گفت اندیشه مدارید که درمیان شما یکی منم که تنها پنجاه مرد را بزنم. سعدی. ( گلستان ).
گر ازمقابله تیر آید از عقب شمشیر
نه عاشق است که اندیشه از خطر دارد.سعدی.دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
کشتی نوح چه اندیشه زطوفان دارد.صائب.