انداختنی

معنی کلمه انداختنی در لغت نامه دهخدا

انداختنی. [ اَ ت َ ] ( ص لیاقت ) نابکار. آخال. آشغال. سقط. خراش. افکندنی. ( یادداشت مؤلف ). || کواکب منقضه. ( از فهرست لغات و اصطلاحات التفهیم ص قلب ).

معنی کلمه انداختنی در فرهنگ معین

(اَ تَ )(ص . )بُنْجُل ، جنس نامرغوب .

معنی کلمه انداختنی در فرهنگ فارسی

( صفت ) فابل انداختن یا انداختنی و در رفتنی . جنس نامرغوب .

معنی کلمه انداختنی در ویکی واژه

بُنْجُل، جنس نامرغوب.

جملاتی از کاربرد کلمه انداختنی

دست به هنجار نگیرد پای در راه راست نتواند رفتن چشم چیزی نبیند گوش هرچه شنود کژ شنود، پس به سایه‌ی عقل این اعضاء همه کارها بهنجار و نیکو و لایق به جای می‌آرند و در حقیقت آن همه کارها از عقل می‌آید اعضا آلت‌اند همچنین آدمی باشد عظیم خلیفه وقت او همچون عقل کل است عقول مردم همچون اعضای وی‌اند هرچه کنند از سایه‌ی او باشد و اگر از ایشان کژییی بیاید از آن باشد که آن عقل کل، سایه از سر او برداشته باشد همچنانکه مردی چون دیوانگی آغاز کند و کارهای ناپسندیده پیش گیرد همه را معلوم گردد که عقل او از سر برفته است و سایه‌ای بر او نمی‌افکند و از سایه و پناه عقل دور افتاده است. عقل، جنس مَلَک است اگر چه مَلَک را صورت هست و پر و بال هست و عقل را نیست اما در حقیقت یک چیزند و یک فعل می‌کنند مثلاً صورت ایشان را اگر بگدازی همه عقل شود از پر و بال او چیزی بیرون نماند پس دانستیم که همه عقل بودند امّا مجسّم شده؛ ایشان را عقل مجسّم گویند همچنانکه از موم مرغی سازند با پر و بال امّا آن موم باشد. نمی‌بینی که چون می‌گدازی آن پر و بال و سر و پای مرغ یکباره موم می‌شود؟ و هیچ چیز از وی برون انداختنی نمی‌ماند به کلّی همه موم می‌گردد؟. پس دانستیم که موم همان است و مرغی که از موم سازند همان موم است مجسّم نقش گرفته الّا موم است و همچون یخ نیز (همان) آب است و لهذا چون بگدازی همان آب می‌شود. اما پیش از آنکه یخ نشده بود و آب بود کس او را در دست نتواند گرفتن و در دامن نهادن پس فرق بیش از این نیست اما یخ همان آب است و یک چیزند احوال آدمی همچنان است که پَر فرشته را آورده‌اند و بر دُم خری بسته‌اند تا باشد که آن خر از پرتو و صحبت فرشته، فرشته گردد زیرا که ممکن است که او همرنگ فرشته گردد.
هر سر که بسودای طلب باختنی نیست در پای سگ کوی تو انداختنی نیست
بر مهرهٔ گل مساز منزل کانداختنی است مهرهٔ گل
«إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» شما و این بتان که می‌پرستید جز از اللَّه تعالی، «حَصَبُ جَهَنَّمَ» همه در آتش انداختنی‌اند، «أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ» (۹۸) که همه بآن خواهید رسید.
آن شعر که گفتمت بمن ده کانداختنی نیم ره شعر