انتسال

معنی کلمه انتسال در لغت نامه دهخدا

انتسال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فرزند شدن. ( غیاث اللغات ). دارای نسل شدن. فرزنددار شدن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چون عدو نبود جهاد آمد محال
شهوت ار نبود نباشد انتسال.مولوی.چون بگیری شه رهی که ذوالجلال
برگشاده ست ازبرای انتسال.مولوی.

معنی کلمه انتسال در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) دارای نسل شدن ، فرزنددار شدن .

معنی کلمه انتسال در فرهنگ عمید

دارای نسل شدن، فرزنددار شدن.

معنی کلمه انتسال در ویکی واژه

دارای نسل شدن، فرزنددار شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه انتسال

نوردنسکیولد در سال ۱۸۳۲ در هلسینکی، پایتخت فنلاند به دنیا آمد، اما او دوران جوانی خود را در ملک خانوادگی خود در مانتسالا گذراند. او در پوروو، شهری کوچک در ساحل جنوبی فنلاند به مدرسه رفت. سپس در سال ۱۸۴۹ دانشگاه در هلسینکی وارد دانشگاه شد و به مطالعه علومی مانند ریاضیات و زمین‌شناسی و به‌ویژه شیمی و کانی‌شناسی پرداخت. او در سال ۱۸۵۳ درجه فوق‌لیسانس خود را دریافت کرد. دو سال بعد وی پایان‌نامه دکترای خود را منتشر کردکه دربارهٔ اشکال گرافیت و کندرودیت. وی پس از پایان تحصیلات در سال ۱۸۵۳، همراه با پدرش به رشته‌کوه اورال و به مطالعه معادن آهن و مس در نیژنی تاگیل پرداخت. وی در بازگشت، هم در دانشگاه و هم در دفتر استخراج معدن، به تحصیل پرداخت.
چون بگیری شه‌رهی که ذوالجلال بر گشادست از برای انتسال