انبوهش
معنی کلمه انبوهش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه انبوهش
ور از اسیران گویی، گرفت چندانی_ که تنگ بود ز انبوهشان بلاد و قفار
به دشت آمد از قیروان لشکری که بگرفت از انبوهشان کشوری
که گفت ترا که راه اندوهش گیر یا شیوهٔ عاشقان انبوهش گیر