الفبای فارسی
معنی کلمه الفبای فارسی در دانشنامه عمومی

الفبای فارسی

معنی کلمه الفبای فارسی در دانشنامه عمومی

الفبای فارسی شاملِ ۳۲ حرف است که از خط عربی گرفته شده است. این پرکاربردترین الفبا برای نگاشتن همخوان ( صامت ) و واکه ( مصوت ) در زبان فارسی با خط عربی است.
پیش از حمله اعراب به ایران و به دنبال آن ورود اسلام به ایران، دو خط اوستایی و خط پهلوی به کار گرفته می شدند؛ ولی زبان قرآن بر اساس خط کوفی بود ، علی بن ابی طالب خود نیز به خط کوفی می نوشت. پس از مدتی، قلمرو اعراب از افغانستان و ایران تا سوریه و مصر گسترش یافت و غلط خوانی های زیادی در نامه نگاری های خلفا به وجود آمد. مردم کشورهای دیگر در به جای آوردن واژه های عربی دچار مشکل بودند تا اینکه در سال ۶۵ هجری، عبد الملک بن مروان در دمشق به خلافت رسید و در نامه ای که به حجاج بن یوسف ثقفی خلیفه عراق نوشت، به او گفت که این خط کوفی که ابوالاسود دؤلی طراحی کرده، کفایت نمی کند و از حجاج بن یوسف خواست تا خط عربی را بر پایهٔ خط کوفی توسعه دهد و ترویج کند.
گرچه در شرق ایران و در خراسان چنین رویکرد و راهبردی ناکام ماند و تا پایان خلافت امویان همچنان موبدان و مغان با کاربرد خط پهلوی ساسانی دست اندرکار نگهداری آمار باج و خراج بودند و تلاش های واپسین استاندار آن شهر، نصر بن سیار که خود شاعر و دلبستهٔ عربی بود ناکام ماند. با این همه، حجاج بن یوسف کسی بود که به سردارانش دستور داد تا تمام روحانیان ادیان دیگر و کسانی که به خطی غیر از عربی می نویسند را از دم تیغ بگذرانند. آثار این اقدامات حتی از کتاب سوزی در ایران نیز پررنگ تر بود.
این اقدامات مشکلات زیادی برای زبان سایر کشورها ازجمله فارسی زبانان به وجود آورد. افراد باسواد و روحانیان زرتشتی یا کشته شدند یا دست از فعالیت خود برداشتند. عرب ها، چهار حرف اصلی را در الفبای خود نداشتند و آن را حروف عجمی ( بیگانه ) می نامیدند. سرانجام یک خوشنویس به نام خواجه ابولمال، سه نویسه پ ژ و چ را به الفبای فارسی اضافه کرد و بعدها نویسه گ نیز پس از یک فراز و نشیب به شکل کنونی به الفبای فارسی اضافه شد. تعلیق و نستعلیق، دو شیوهٔ خوش نویسی از خط عربی هستند که توسط ایرانیان ابداع شدند. [ نیازمند منبع]
بدین گونه بود که این الفبا در کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان و تاجیکستان به عنوان الفبای رسمی انتخاب شد. در پی تغییر خط در تاجیکستان از سال ۱۳۰۷ ( ۱۹۲۸ میلادی ) به لاتین و بعد خط سیریلیک، خط عربی در این کشور کنار گذاشته شد. همچنین پس از شکست های امپراتوری بیزانس از عرب های مسلمان در زمان صدر اسلام، خط های باستانی در زیرمجموعه های آن امپراتوری نابود و خط عربی جایگزین شده بود. یکی از آن زیرمجموعه ها، کشور کنونی ترکیه بود که سرانجام در سدهٔ بیستم میلادی مصطفی کمال پاشا دستور داد خط عربی به خط لاتین تغییر داده شود. [ نیازمند منبع]
معنی کلمه الفبای فارسی در ویکی واژه

معنی کلمه الفبای فارسی در ویکی واژه

الفبا (جمع الفبا‌ها)
alfabeto
مجموعه حروفی که با ترتیبی قراردادی مرتب شده و صداهای یک زبان را نشان می‌دهد.

جملاتی از کاربرد کلمه الفبای فارسی

یک گونه کاملاً فارسی‌شده و فنی از زبان اردو زبان میانجی دادگاه‌های حقوقی دولت انگلیس در بنگال و استان‌های شمال غربی و اودیسا بود. تا اواخر قرن نوزدهم، کلیه روند دادرسی در این گونه اردو رسماً به خط فارسی نوشته می‌شد. در سال ۱۸۸۰، سر اشلی ادن، ستوان فرماندار بنگال در هند استعماری، استفاده از الفبای فارسی را در دادگاه‌های حقوقی بنگال لغو کرد و دستور داد که از کیتهی استفاده شود که خطی بود که اردو و هندی را با آن می‌نوشتند. در استان بیهار نیز زبان دادگاه اردو بود که با خط کیتهی نوشته می‌شد.ارتباط کیتهی با اردو و هندی در نهایت با رقابت سیاسی میان این زبان‌ها و خط‌های آن‌ها که اردو در پیوند با خط فارسی بود، از میان رفت.
به مانند الفبای فارسی، در رسم الخط آلخامیادو نیز نیاز به توافق بر سر حروف و معیارهایی برای نشان دادن صداهای خاص اسپانیایی که در عربی وجود ندارند بود. در طول قرن‌ها، چیزی که در متون دست‌نوشتهٔ موجود مشاهده می شود این است که آلخامیادو یک معیار واحد و قابل قبول در بین تمامی فرهنگیان و نویسندگان داشت. این معیارها دست‌نوشته‌های قدیمی ابزارهای بسیار مهم برای مطالعهٔ‌ پروسهٔ تکامل و تغییرات در زبانهای اسپانیایی و پرتغالی در طول قرنها می باشند. امروزه صدها دست‌نوشته در کتابخانه‌های مختلف در اسپانیا، فرانسه، و واتیکان موجود است.
اَلِف، اولین حرف در همه زبان‌ها از جمله الفبای فارسی، الفبای عربی، الفبای عبری، الفبای شغنانی و سایر ابجدهای استفاده‌شده توسط زبان‌های سامی است. این حرف در زبان فارسی، آغازگر بسیاری از اسم هاست.
در فرهنگ معین در آغاز فصل «آ، ا» نوشته شده است: « «آ» و «ا» را در الفبای فارسی یک حرف به‌حساب آورند، اما درحقیقت دو حرف جداگانه‌اند،...» در لغت‌نامهٔ دهخدا نیز آمده است: «آ. (حرف) الف لیّنه، مقابل همزه یا الف متحرکه، حرف اول است از حروف هجا، و در حساب جُمَّل آن را به «یک» دارند.». اما این نشانه درحقیقت ترکیبی از دو حرف از الفبای فارسی است: «ا» به‌عنوان صامت که شکلی از اَشکال همزه است، و «ا» که مصوت بدون نامی است از مصوت‌های شش‌گانهٔ خط فارسی.
حروف چینی هزاران سال است که برای نوشتن زبان‌های چینی استفاده می‌شود. این نویسه‌ها به گویش‌وران زبان‌ها و گویش‌های مختلف که برای هم قابل فهم نیستند، اجازه می‌دهند که از طریق نوشتار منظور هم را متوجه شوند. در سال ۱۹۵۶ دولت چین حروف چینی ساده‌شده را معرفی کرد که امروزه چینی سنتی را منسوخ کرده است. الفبای استانداردی هم برای لاتین‌نویسی زبان چینی تهیه شده که به پین‌یین معروف است. زبان تبتی از الفبایی بهره می‌گیرد که از متن‌های هندی اقتباس شده و زبان اویغوری بیشتر با الفبای فارسی-عربی نگاشته می‌شود. خط مغولی و خط منچو نیز از الفبای باستانی اویغور اقتباس شده‌اند. زبان جوانگ نیز امروزه از الفبای لاتین برای نگارش بهره می‌برد.
اردو از راست به چپ به گونه‌ای اصلاح‌شده از الفبای فارسی نوشته می‌شود که خود گونهٔ اصلاح‌شده الفبای عربی است. اردو با سبک نستعلیق خوش‌نویسی فارسی ارتباط دارد، در حالی که عربی به‌طور کلی به سبک نسخ یا رقعه نوشته می‌شود. حروف‌چینی نستعلیق دشوار است، بنابراین تا اواخر دهه ۱۹۸۰ روزنامه‌های اردو به صورت دست‌نویس توسط استادان خوشنویسی، که به نام خوش‌نویس شناخته می‌شدند، نوشته می‌شد. یک روزنامه دست‌نویس اردو به نام د مسلمان هنوز هم هر روز در چنای منتشر می‌شود.
این حرف معادل حرف / ر / در الفبای فارسی می‌باشد.
اما به‌اشتباه در دستور خطّ فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در «جدول ۱. نشانه‌های خطّ فارسی، نشانه‌های اصلی»، سی‌وسه نشانه معرفی شده است و این نشان «آ» جزو نشانه‌های سی‌وسه‌گانه‌ای که الفبای فارسی را تشکیل می‌دهند آورده شده است.
همزه (ء) در میان حروف سی‌ودو گانهٔ الفبای فارسی شکلی از ملحقات حرف «الف» (صامت) است. شکل جدای آن (ء) و در حالت‌های گوناگون با ترکیب دیگر اشکال به صورت (آ - أ - ئ - ؤ) نوشته می‌شود. همزه از نظر آواشناسی در میان واج‌های زبان فارسی به‌طور مستقل یک صامت است که به اشکال (ء - ا) نوشته می‌شود، ضمناً حرف «عین» نیز در آواشناسی فارسی با همزه واجی یکسانند.
وضعیت صامت همزه در الفبای فارسی پیچیدگی‌هایی را پدیدآورده است. گاهی با مصوت «ا» یکی دانسته می‌شود و زمانی به عنوان حرف مستقل از آن یاد می‌شود در لغت‌نامه دهخدا و در فرهنگ معین هر چند الفبای فارسی را داری سی‌وسه حرف می‌دانند و صامت همزه را دومین حرف الفبا معرفی می‌کنند اما به حرف «ب» که می‌رسند آن را هم حرف دوم می‌خوانند و ترتیب همان‌جور حفظ می‌شود تا حرف «ی» که حرف سی‌ودوم شمرده می‌شود نه سی‌وسوم