الغاء

معنی کلمه الغاء در لغت نامه دهخدا

الغاء. [ اِ ] ( ع مص ) باطل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( صراح ) ( منتهی الارب ). افکندن و باطل کردن. ( آنندراج ). لغو کردن. ابطال. اسقاط. || ناامید و زیانکار گردانیدن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نومید کردن. تخییب. ( اقرب الموارد ). || از شمار افکندن. ( صراح ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از شمار بیرون کردن و ترک نمودن. ( از اقرب الموارد ) || ( اصطلاح علم نحو ) ابطال عمل است در لفظ و معنی ، برخلاف تعلیق که ابطال عمل است لفظاً نه محلاً بطور وجوب. رجوع به تعلیق شود. || ( اصطلاح علم اصول ) وجود حکم است بدون وصف در صورتی ، و حاصل آن عدم تأثیر وصف یعنی علت باشد، چنانکه در ضمن لفظ سیر بیان گردید. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 2 ص 1311 ). و رجوع به همین کتاب مذکور ج 1 ص 662 ذیل ماده سیر شود. || ( اصطلاح علم بدیع ) آوردن زیادات بیفایده است که از عیوب شعر بشمار می آید چنانکه در این مصراع : «آنکه بدرخشد چو تیغی نوزدوده بی نیام » لفظ بی نیام لغو است چه آن را در درخشندگی مدخلی نیست. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم مصحح مدرس رضوی چ 1335 ص 350 شود.

معنی کلمه الغاء در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) لغو کردن ، بیهوده شمردن .

معنی کلمه الغاء در ویکی واژه

لغو کردن، بیهوده شمردن.

جملاتی از کاربرد کلمه الغاء

او در سال ۱۸۳۷ رساله دومی دربارهٔ «فقر شدید» به عنوان یک پدیده اجتماعی دائمی منتشر کرد. در همان سال بود که ملکه ویکتوریا در بریتانیا بر تخت سلطنت نشست. توکویل در همین سال نامه‌ای دربارهٔ الجزایر نشر داد که فرانسه مشغول تمهیداتی برای بلع آن بود. او برای نخستین بار در انتخابات مجلس داو طلب می‌شود. وی که با وجود پیشنهاد کنت موله خویشاوند خویش از قبول حمایت دستگاه دولتی سرباز می‌زند در انتخابات شکست می‌خورد. اما در ۱۸۳۹ به مجلس راه یافت و گزارشی دربارهٔ «الغاء برده‌داری» به مجلس تقدیم کرد.
تا که در نوع بشر گردد تساوی برقرار سعی در الغاء القاب و شئون باید نمود