الدرم

معنی کلمه الدرم در فرهنگ معین

(اِ دُ رُ ) [ تُر ] (مص ل . ) لاف زدن .

معنی کلمه الدرم در ویکی واژه

تُر
لاف زدن.

جملاتی از کاربرد کلمه الدرم

وقتی که الیزابت اول دستور اخراج ۲۴ «ترک و مور» را از انگلستان صادر نمود، دریاسالار ارل ناتینگهام از الدرمن ادوارد هولمدن و هنری اندرسون درخواست کرد که برای آنان مسکن پیدا نمایند تا وقتی که حمل و نقل در دسترس باشد. ۲ سال بعد، توماس اویزید قرار بود هزینه های اقامت آنان را به مبلغ ۶ پنس در روز بپردازد که بالغ بر ۲۳-۲ پوند بود. تاریخ این حادثه معلوم نیست. برخی اعلامیه‌های مربوط به تبعید « بلکامورها » برای الیزابت تنظیم شد و یک تاجر آلمانی، کاسپر ون سندن ، پیشنهاد نمود که مردم را به اسپانیا یا پرتغال انتقال دهد.
ای مردی که به هر ذره از ذرات وجود خود قبله‌ای ساخته‌ای، بت پرستان را عیب مکن و زارداران را نکوهش مکن. اگر ایشان عبدالصنم‌اند تو عبدالدینار و الدرمی. عزیزا کار از دو بیرون نیست یا خلعت وصال دوخته‌اند یا کسوت فراق، یا داغ مهجوری بر جبین تو کشیده‌اند یا تاج مقبولی بر سر تو نهاده‌اند. اگر از غیب نصیب تو صدرۀ وصال آمد از شکر میاسا. جوانمردا، چه کنی سرایی را که اولش سستی، میانش پستی و آخرش نیستی است؟ سرایی که یک حد به فنا دارد و دوم به زوال و سوم به وبال؟ چنان که استاع دارم که سید صلی الله علیه وسلم به عیادت زهرا شد. او را دید بر بوریایی خفته و از لیف و پوست گوسفندی بالین کرده و به قدر یک ارش شال درشت از پشم شتر به جای مقنعه بر سر افکنده. زهرا بعضی از شدت فاقه بر سید علیه السلام عرضه کرد. سید عالم تعریض و تصریح فرمود که ای جان پدر فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم، بر آن اعتماد نکنی که من دختر پیغمبرم و جفت حیدرم، و مادر شبیر و شبّرم، به عزت آن خدای که امر و نهی و قبض و بسط از اوست که فردا در عرصات دستوری نیابی که قدم از قدم بر گیری تا از عهدۀ این شال درشت بیرون نیایی.
بایزید الدرم که تاج سران بر درش خاک آستان باشد
من مظهر جمهورم ، الدرم و بولدرم از صدق و صفا دورم الدرم و بولدرم
من قائد جمهورم ، الدرم و بولدرم
مهبط العز و العلا سلطان بایزید الدرم شه دوران
من قلدر پر زورم ، الدرم و بولدرم مأمورم و معذورم ، الدرم و بولدرم