اقلاق

معنی کلمه اقلاق در لغت نامه دهخدا

اقلاق. [ اِ ] ( ع مص ) بی آرام ساختن و جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بی آرام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || اندوهگن کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه اقلاق در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - بی آرام کردن ، آرام بودن . ۲ - جنبانیدن .

معنی کلمه اقلاق در ویکی واژه

بی آرام کردن، آرام بودن.
جنبانیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه اقلاق

لوبیای مخصوص باقلاقاتق نیز منبع پروتئین گیاهی خوبی است که همراه با تخم مرغ، باعث افزایش کیفیت پروتئین غذا در حد پروتئین گوشت می‌شود. این غذا را هم می‌توان با پلو و هم با نان میل کرد. انرژی این غذا در کل، ۲۷۲۸ کالری است که اگر توسط ۵ نفر میل شود سهم هر فرد از انرژی ۵۴۵/۵ کالری خواهد بود.