اقصاء

معنی کلمه اقصاء در لغت نامه دهخدا

اقصاء. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قاصی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قاصی شود. || ج ِ قصی . ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به قصی شود. || ج ِ قَصی ̍. کناره ها و دوریها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به قصی شود.
اقصاء. [ اِ ] ( ع مص ) دور گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). دور کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || برگزیدن. || ذخیره داشتن شتر قصیه را. || نگاه داشتن اطراف لشکر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || بپایان چیزی رسیدن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اقصاء در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) دور کردن ، راندن .

معنی کلمه اقصاء در ویکی واژه

دور کردن، راندن.

جملاتی از کاربرد کلمه اقصاء

قال ابو عبید الافّ و التّفّ وسخ الاصابع اذا فتلته. و قیل الافّ وسخ الظّفر و التّفّ الشّی‌ء الحقیر نحو الشّظیة یؤخذ من الارض، «وَ لا تَنْهَرْهُما» ای لا تکلّمهما ضجرا صائحا فی وجوههما: یقال نهرته انهره نهرا و انتهرته انتهارا بمعنی واحد و هو زجر مع صیاح. و قیل هو اقصاء و طرد، من قوله: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ».