اق زدن
معنی کلمه اق زدن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اق زدن
مشخص میکند که شلاقها از چرم یا عصا یا شاخههای درخت ساخته میشوند، نه بیشتر از ۱٫۲۲ متر و نه ضخامت بیشتر از ۱٫۲۵. سانتیمتر. محکوم علیه قبل از شلاق باید مورد معاینه پزشکی قرار گیرد تا مشخص شود که آیا شلاق باید «به نحوی و با فواصل زمانی اعمال شود» که باعث مرگ مجرم شلاق نشود. شلاق زدن ممکن است به تعویق بیفتد اگر مجرم مریض باشد، باردار باشد یا هوا خیلی سرد باشد و غیره. روی «سر، صورت، شکم یا قفسه سینه یا نقاط ظریف بدن محکوم علیه» نباید شلاق زده شود و نباید پوست محکوم را پارگی کند.
پس از این وقایع، کنستانتین بخشهای وفادار ارتش خود را جمع کرد و در سال ۷۴۳ به قسطنطنیه لشکر کشید. او آرتاباسدوس را شکست داد و اعدام کرد. به دستور کنستانتین آناستازیوس را نیز از منصب خود محروم کردند، شلاق زدند و کور کردند و سپس با شرم در خیابانها چرخاندند. پس از آن آناستازیوس موضع خود را مجدداً به عقاید سابق خود در مورد تمثالهای دینی تغییر داد، او مورد عفو امپراتور قرار گرفت و عنوان پاتریارکی وی دوباره احیا شد. آناستازیوس تا سال ۷۵۴ زندگی کرد.
کوس بدنامی ما در همه آفاق زدند آتش سینه ما در همه عالم علم است
پس از پایان جنگ جهانی دوم، بنانالسلطان از پنجم شهریور ۱۲۹۸ روزنامه میهن را در اصفهان انتشار داد که هفتهای دو بار منتشر میشد و یکی از ویژگیهایش کاربرد واژگان پارسی سره به جای کلمات عربی و فرنگی بود. در دوازدهم فروردین ۱۲۹۹ سرمقالهای علیه وثوق الدوله و قرارداد ۱۹۱۹ نوشت که به بازداشت او به دست ژاندارمری در بیستم فروردین ۱۲۹۹ و توقیف میهن انجامید. در پی اعتراضات گسترده به بازداشت او و شلاق زدنش در زندان، پس از شش روز و آزاد شد. اما یک هفته بعد دوباره ژاندارمری او را دستگیر کرد و به بازداشتگاه باغشاه در تهران فرستاد. در خرداد ۱۲۹۹ آزاد شد و در تهران ماند و از سال بعد انتشار روزنامه میهن را در پایتخت از سر گرفت.
خویش را بر صف عشاق زدن کام دل است عقل را عشق در این معرکه فیروز ندید
روشهای وحشیانهتری از مجازات از سال ۱۹۳۶ پی گرفته شدند؛ از جمله شلاق زدن با شلاق ویژه اسب، ضرب و شتم طولانی مدت، شکنجه اعضای خانواده و تهدید به تیراندازی. برخی از شاهدان در موسسات روانی و تحت درمان روانپزشکی قرار گرفتند. دستور به عقیمسازی بعضی از کسانی که در خودداری از تقبیح ایمان خود «سرسخت» بودند، داده شد.
هر نفس دم چو نی از پرده عشاق زدن کار بی برگ و نوایی ست که گفتن نتوان