افگانه

معنی کلمه افگانه در لغت نامه دهخدا

( آفگانه ) آفگانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) اَفگانه. فگانه. آبگانه. جنین سقطشده.
- آفگانه کردن ؛ بچه افکندن :
شکم حادثات ِ آبستن
از نهیب تو آفگانه کند.مسعودسعد.
افگانه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( ص ، اِ ) بچه نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ). بچه آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. ( مجمعالفرس ). آفکانه. ( شرفنامه منیری ). سقطه. آبکانه. ( برهان ). بچه نارسیده افتاده. جنین ساقط. فکانه. ( یادداشت مؤلف ). بچه ناتمام که در کمتر از هفت ماه متولد شود. ( غیاث اللغات ) :
خام گمنام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه.سنایی ( از آنندراج ).

معنی کلمه افگانه در فرهنگ معین

( آفگانه ) (نِ )(اِمر. )بچة نارسیده ، جنین که پیش از موقع از شکم زن یا حیوان ماده سِقْط شود.
(اَ نِ ) (اِ. ) بچة نارسیده ، جنین .

معنی کلمه افگانه در فرهنگ عمید

( آفگانه ) جنین که پیش از موقع سقط شود، بچۀ نارسیده.
* آفگانه کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] بچه سقط کردن، بچه افکندن: شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲ ).
= آفگانه

معنی کلمه افگانه در فرهنگ فارسی

آفگانه: بچه نارسیده، جنین که پیش ازموقع ازشکم زن یاحیوان ماده سقط شود
( اسم ) بچ. نارسیده که از شکم مادر (انسان یا حیوان ) سقط شود جنین .

معنی کلمه افگانه در ویکی واژه

بچة نارسیده، جنین.

جملاتی از کاربرد کلمه افگانه

مادر ایام اگرچه از فنا آبستن‌ست چرخ بهر عمر اوش افگانه کردست از فنا
مادر روزی ار افگانه فکند غم مبر انده افگانه مخور
خام و گم‌نام رفته از خانه که بود جز جنین و افگانه
ترکیب من افگانه شد از زایش علت زان پس که بد از علت و از عارضه حامل