اصعب

معنی کلمه اصعب در لغت نامه دهخدا

اصعب. [ اَ ع َ ] ( ع ن تف ) دشوارتر. ( آنندراج ). مشکل تر و دشوارتر و سخت تر. ( ناظم الاطباء ). صعب تر. دشخوارتر. مقابل اسهل :
یقولون ان الموت صعب علی الفتی
مفارقةالاحباب واﷲ اصعب.؟- امثال :
اصعب من ردّالجموح .
اصعب من ردالشخب فی الضرع .
اصعب من قضم قت .
اصعب من نقل صخر.
اصعب من وقوف علی وتد.

معنی کلمه اصعب در فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص تف . ) دشوارتر، صعب تر.

معنی کلمه اصعب در فرهنگ عمید

صعب تر، سخت تر، دشوارتر.

معنی کلمه اصعب در ویکی واژه

دشوارتر، صعب

جملاتی از کاربرد کلمه اصعب

قوله «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» بدانک نفس را چهار رتبت است: اول نفس امّاره، پس نفس مکاره، سیم سحّاره، چهارم مطمئنّة. نفس امّاره آنست که در بوته ریاضت نگذشته پوست هستی از وی به دباغت باز نیفتاده و با خلق خدا بخصومت برخاسته و هنوز بر صفت سبعیّت بمانده، پیوسته در پوستین خلق افتاده، همه خطبه بر خود کند، همیشه قدم بر مراد خود نهد، در عالم انسانیّت می‌چرد و از چشمه هوا آب میخورد، جز خوردن و خفتن و کام راندن چیزی دیگر نداند، ربّ العزّه خداوندان این نفس را میگوید «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» آدمی رنگست بصورت، اما شیطان بود بصفت، اینست که گفت شیاطین الانس و الجنّ، حجاب عظیم است و قاطع دین است، معدن فسقها و مرکز شرّها، اگر کسی از وی بتواند رست بمخالفت وی تواند رست، که قرآن مجید خبر چنین میدهد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌» و جمله انبیاء و رسل که آمدند ایشان را بقهر و جهاد این نفس فرمودند. مصطفی (ص) گفت: «رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر، اصعب الجهاد جهاد النفس، جاهدوا فی اللَّه حق جهاده»، حقّ مجاهدت آنست که صفات نفس امّاره چون حرص و شهوت و شره و حقد و کبر و عداوت و بغض آن را پرورش ندهی و زیر دست خود داری، هر گه‌ که سر برزند آن را بسنگ جهد از خود باز میداری چنانک آن جوان مرد گفته:
وَ لَوْ تَری‌ إِذْ وُقِفُوا عَلی‌ رَبِّهِمْ ای عرضوا علی ربهم. این عرض اکبر است، چنان که آنجا گفت: عُرِضُوا عَلی‌ رَبِّکَ صَفًّا. عرض دو است: یکی عرض علی النار، چنان که گفت: وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ. دیگر عرض علی الجبار، چنان که گفت: عُرِضُوا عَلی‌ رَبِّکَ‌، یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی‌ مِنْکُمْ خافِیَةٌ، و العرض علی الجبار اصعب من العرض علی النار، لان النار مأمورة لا تعمل شیئا الا بأمر ربها، و صاحب الامر هو اللَّه عزّ و جلّ. و قد روی فی بعض الاخبار: «ان عبدا یوقف بین یدی اللَّه عز و جل، فیسأله ربه عن افعاله و احواله، حتی یتحیر العبد و ینقطع حیاء من اللَّه سبحانه. ثم یقول لارسالک بی الی النار اهون علیّ من حسابک».
وکنت اظنّ الموت اصعب فرقة ففرقتکم عندی اشدّ و اصعب
تو دانی شعر گفتن مردمان را ز زادن مر زنان را هست اصعب
إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً ای انّ فی اهلاکنا فرعون لعظة «لِمَنْ یَخْشی‌» اللَّه سبحانه و یخاف ان یحلّ به مثل ذلک لو عصی. ثمّ رجع الی الکلام علی منکری البعث فقال: «أَ أَنْتُمْ» استفهام علی جهة التّوبیخ و التّقریع «أَ أَنْتُمْ» ایّها المنکرون البعث اصعب ان تخلقوا فی تقدیرکم «أَمِ السَّماءُ» بعظمها و کثرة اجزائها فمن قدر علی خلقها قدر علی اعادتکم و انشائکم و خلق السّماوات و الارض اکبر من خلق النّاس ثمّ ابتدا فی وصف السّماء فقال: «بَناها».
و این است سبب در اینکه اسباب بدی و شر بیشتر است از اسباب و بواعث خیر و نیکی و از آنجا که پیدا کردن یک چیز معین در میان امور غیر متناهیه مشکل، و وسط را یافتن فیما بین اطراف متکثره مشکلتر است، پس استقامت بر آن و ثبات در آن اصعب از هر دو است، و لهذا جستن وسط از میان اخلاق، که آن حد اعتدال است و استقامت بر آن، در غایت صعوبت است و از این جهت است که بعد از آنکه سوره «هود» به برگزیده معبود نازل شد، و در آنجا امر به آن بزرگوار شد که «فاستقم کما امرت» یعنی «بایست و ثابت باش همچنانکه تو را امر فرموده ایم» فرمود: «شیبتنی سوره هود» یعنی «پیر کرد مرا سوره هود» و مخفی نماند که وسط بر دو قسم است: حقیقی و اضافی حقیقی آن است که نسبت به آن، طرفین حقیقتا مساوی بوده باشد مثل نسبت چهار به دو و شش و وسط اضافی آن است که نزدیک به حقیقی باشد عرفا و بعضی تفسیر نموده‌اند به اینکه نزدیکتر چیزی است به وسط حقیقی که ممکن است از برای نوع یا شخص و وسطی که در علم اخلاق معتبر است و امر به استقامت و ثبات بر آن شده آن وسط اضافی است، زیرا که یافتن وسط حقیقی و رسیدن به آن متعذر، و استقامت و ثبات بر آن غیر میسر است و چون معتبر، وسط اضافی است و اختلاف آن ممکن است، به این جهت است که اوصاف حمیده گاه به اختلاف اشخاص و احوال و اوقات مختلف می شود پس بسا باشد مرتبه‌ای از مراتب وسط اضافی فضیلت باشد به نظر شخصی یا حالی و وقتی، و رذیله باشد نسبت به غیر آن.
ور قصه حال من کند از تو سوال قل مات من الهجر علی اصعب حال
عقدت علی ساق الحمام صغارها لکن یسهل اصعب الاشیاء