اشتراء

معنی کلمه اشتراء در لغت نامه دهخدا

اشتراء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خریدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ) ( آنندراج ). مالک شدن چیزی را. ( زوزنی ). || فروختن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر )( ترجمان علامه ص 13 ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). از اضداد است. بیع و شری. خرید و فروش. داد و ستد. || از دست دادن چیزی را و چنگل به جز آن زدن. و منه : «اشتروا الضلالة بالهدی ». ( قرآن 16/2 ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه اشتراء در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - خریدن . ۲ - فروختن . ۳ - معامله .

معنی کلمه اشتراء در ویکی واژه

خریدن.
فروختن.
معامله.

جملاتی از کاربرد کلمه اشتراء

یشتری الحمد با غلی بیعه اشتراء الحمد ادنی للربح
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ قوم سوء. اشتقاقه من خلف اللّبن اذا طال مکثه فی السقاء، فتغیر، و منه الخلوف. این خلف جهودان ایّام مصطفی‌اند و هر که پس ایشان آمد، تورات میراث بردند از پیشینان. یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنی‌ ادنی تذکیر دنیا است، یعنی: عرض هذه الدّنیا، و العرض ما یعرض لک من منافع الدنیا، او تعرض لک الحاجة الیه، و قیل العرض بفتح الرّاء متاع الدّنیا اجمع، و باسکان الراء ما کان من المال سوی الدراهم و الدّنانیر، میگوید: عرض این جهانی میگیرند بآن علم، یعنی میفروشند و بها می‌ستانند، و در سورتهای پیش بچند جایگه شرح این اشتراء رفت وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا و ان لم نستغفر. این تمنی محال است، چنان که جای دیگر گفتند: لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری‌، و گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ، لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً. وَ إِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ ای: و لو اوتوا عرضا مثل العرض الّذی کفروا من اجله بمحمّد، لیکفروا بموسی لکفروا به ارتشوا من سادتهم فکفروا بمحمد، و لو رشوا لیکفروا بموسی لکفروا. و قیل: ان یأت یهود یثرب الّذین کانوا فی عهد رسول اللَّه (ص) عرض من الدّنیا مثله یأخذوه کما اخذ اسلافهم، و قیل: ان یأتهم عرض مثله من الحرام یأخذوه، ای هم مصرون علی الذّنب، و لا یشبعهم شی‌ء.
و لفظ اشتراء بر سبیل توسّع گفت، که آنجا بیع و شری نیست امّا استدلال و اختیار هست یعنی استبدلوا الکفر بالایمان و اخذوا الضّلالة و ترکوا الهدی، و ذلک لانّ کلّ واحد من البیّعین یاخذ ما فی یدی صاحبه و یختاره علی ما فی یدیه. کسی که دنیا بر عقبی اختیار کند او را بر طریق توسّع گویند عقبی بدنیا بفروخت اگر چه آنجا خرید و فروخت نیست، این همچنانست و گفته‌اند حق بندگان خدا و سزای ایشان آنست که خدای را عبادت کنند و معرفت وی حاصل کنند که ایشان را برای آن آفریده‌اند. چنانک اللَّه گفت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. و راه راست و دین پاک این دانند و باین راه روند. پس کسی که اختیار کفر و ضلالت کند و بر راه کژ و طریق شیطان رود و این ضلالت بآن هدایت بدل پسندد راست آن باشد که اللَّه گفت اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی‌ و اصل ضلالت حیرت است و بگشتن از راه راست یقال ضللت المکان اذا تحیّرت فیه و لم تهتد الیه، و اضللت الشی‌ء اذا ذهب عنک. و در قرآن ضلالت بر وجوه است: بمعنی غیّ و کفر چنانک درین آیت و در آن آیت که گفت وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ و بمعنی خطا قوله إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ و بمعنی ابطال قوله وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. و بمعنی نسیان قوله فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ و قوله أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما. و بمعنی هلاک و بطلان قوله أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ و بمعنی محبّت قوله إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ.