اسکره

معنی کلمه اسکره در لغت نامه دهخدا

اسکره. [ اُ ک َ رَ / رِ / اُ ک َرْ / ک ُرْ رَ / رِ ] ( اِ ) کاسه سفالی و جام آبخوری باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ). کاسه گلین. کاسه گلی. ( جهانگیری ). کاسه. ( سروری ). اسکره و اسکوره پیمانه ایست که مقداری معین میگیرد و در اوزان و مکائیل طبی مذکور است و بمعنی مطلق پیمانه نیز استعمال کنند. سکره. سکوره. اسکرچه. سکرچه. ( رشیدی ) :
بحر را پیمود هیچ اُسکرّه ای
شیر را برداشت هرگز برّه ای ؟مولوی.رجوع به اسکرجه و سکرجه شود.

معنی کلمه اسکره در فرهنگ معین

(اُ کُ رِ ) ( اِ. ) کاسة سفالین ، کاسة گلین . مسکره و سکوره نیز گویند.

معنی کلمه اسکره در فرهنگ عمید

کاسۀ سفالی، جام آبخوری، نوعی پیمانه: بحر را پیمود هیچ اسکره ای؟ / شیر را برداشت هرگز بره ای؟ (مولوی: ۸۴۴ ).

معنی کلمه اسکره در ویکی واژه

احتمالاً از فارسی میانه ə)skarrag, *(ə)skurrag)*، نهایتاً از فارسی باستان. مقایسه شود با اوستایی skarənayå به معنی «مدور، گرد».
کاسة سفالین، کاسة گلین. مسکره[هسکره] و سکوره نیز گویند.
بشقاب کوچک سفالین، نعلبکی

جملاتی از کاربرد کلمه اسکره

بحر را پیمود هیچ اسکره‌ای شیر را برداشت هرگز بره‌ای
جانم آن لحظه بخندد که وی‌اش قبض کند انما یوم اجزای اذا اسکرها
انّ هذا الکأس شی‌ء عجب‌ کلّ من اغرق فیه اسکره‌
گر تا قیامت بشمرم در شرح رویت قاصرم پیموده کی تاند شدن ز اسکره عمان تو
ابن خلدون بیشتر عمر خود را در باسکره در حال آموزش و پژوهش گذراند. وی در سال (۷۷۴–۷۷۶ ه‍.ق) بود که کتابی در مورد تصوف نوشت، او پیشنهاد و درخواست حاکمان را مبنی بر ایجاد صلح میان چادرنشین‌ها، قبایل و سرزمین‌های مختلف را رد می‌کرد و ترجیح می‌داد به آموزش بپردازد. وی در سال ۷۷۵ه‍.ق/۱۳۷۴ م به کوشک ابن سلامه در اران رفت و به مدت ۴ سال در آنجا زندگی کرد. ابن خلدون باقی‌ماندهٔ عمرش را نیز صرف کارهای سیاسی در اسپانیا کرد؛ و این چنین به بسیاری از سندها و مدارک رسمی دسترسی پیدا کرد. او در ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در سن ۷۶ سالگی در قاهره فوت کرد.