اسپریس

معنی کلمه اسپریس در لغت نامه دهخدا

اسپریس. [ اَ ] ( اِ مرکب ) میدان اسب دوانی و میدان جنگ. اسپرس. اسپریز. اسپرز. اسپرسپ. اسفرسف. سپریس. ( جهانگیری ). اَسبریس. ( اوبهی ). در اوستا بجای اسپریس ، چَرِتا آمده و کلمه مرکب چَرِتُو دراجَو ( درازای چرتا ) که در بند 25 از فرگرد دوم وندیداد آمده در گزارش پهلوی ( = زند، تفسیر اوستا ) به اَسپراس گردانیده شده و به اندازه درازای دو هاسر گرفته شده است. در کتاب پهلوی بندهش ، فصل 26 بند اول ، درباره اندازه هاسر آمده : «یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرسنگ هزارگام و هر گام دوپاست ». چنانکه از لغت اسپراس پهلوی پیداست ، جزء آخر آن راس میباشد که در فارسی راه شده. سین پهلوی در فارسی هاء میشود، چون راس = راه ، آگاسی = آگاهی ، گاس = گاه ، ماسی = ماهی و جز اینها. اسپریس از کلمات فارسی است که سین پهلوی در آن مانده است. بنابراین بگواهی مفسر اوستا در زمان ساسانیان و نامه پهلوی بندهش ، اسپریس میدان تاخت و تاز اسب ، بدرازای دو هزار گام است. ( فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 224 - 225 ). مؤلف برهان گوید: اسب ریس بر وزن و معنی اسپریز است که میدان و عرصه اسب دوانیدن باشد و بکسر اول هم هست و سین دوم نقطه دار هم آمده است و با کیش قافیه کرده اند - انتهی. میدان. ( مؤید الفضلاء ) ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). || راهی که اسب بیک روز تواند پیمود. یک میدان اسب. || رزمگاه. رجوع به آسریس و اَسپرس و اسفریس شود :
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس.فردوسی.ز تختی که خوانی ورا طاق دیس
که بنهاد پرویزدر اسپریس.فردوسی.اورمزد به اسپریس شد و چوگان بازی کرد. ( کارنامه اردشیر بابکان ). || ( اِخ ) میدان اسپریس ؛ نام محله ای به اصفهان ، و این اضافه غریب است. || باب اسپریس ( در اصل : استریس )؛ از دروازه های سیستان. ( تاریخ سیستان حاشیه ص 159 از مسالک الممالک اصطخری ).

معنی کلمه اسپریس در فرهنگ عمید

میدان اسب دوانی، چوگان بازی، یا رژه و تاخت وتاز با اسب.

معنی کلمه اسپریس در فرهنگ فارسی

میدان اسب دوانی و جنگ
۱ - راهی که اسب بیک روز تواند پیمود . ۲ - ( اسم ) عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس . ۳ - میدان چوگان بازی و نمایش و رژه ۴ - میدان جنگ .

جملاتی از کاربرد کلمه اسپریس

فرو نشست خروشان درون میدانی که اسپریس نوین کرد نام آن رستم
ز تختی که خوانی ورا طاق دیس که بنهاد پرویز دراسپریس
نشانی نهادند بر اسپریس سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس
یکی دار کردند در اسپریس به گردش جوانان پتیاره ریس
یام و نوند مسرع هم اسب اسکداران و آن اسپریس باشد میدان اسب تازی