معنی کلمه اسپریس در لغت نامه دهخدا
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس.فردوسی.ز تختی که خوانی ورا طاق دیس
که بنهاد پرویزدر اسپریس.فردوسی.اورمزد به اسپریس شد و چوگان بازی کرد. ( کارنامه اردشیر بابکان ). || ( اِخ ) میدان اسپریس ؛ نام محله ای به اصفهان ، و این اضافه غریب است. || باب اسپریس ( در اصل : استریس )؛ از دروازه های سیستان. ( تاریخ سیستان حاشیه ص 159 از مسالک الممالک اصطخری ).