صحبت کردن با کسی برای شناختن میل و خواهش او، رٲی و عقیده و ارادۀ کسی را در امری جویا شدن.
معنی کلمه استمزاج در فرهنگ فارسی
مزاج دانی کردن، باکسی صحبت کردن برای شناختن میل وخواهش او، رای وعقیده واراده کسی رادرامری جویاشدن ( مصدر ) از چگونگی مزاج آگاهی بدست آوردن مزاج دانی کردن .
معنی کلمه استمزاج در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه استمزاج
زاد تا مادرت، طبیب قضا؛ از مزاج تو خواست استمزاج
چه مزاجی که فتد لرزه بر اعضای طبیب گر نهد دست به نبضم ز پی استمزاج
طبع در پوست نمیگنجد ازین ذوق که تو میکنی مغز معانی ز سخن استمزاج