استقباح

معنی کلمه استقباح در لغت نامه دهخدا

استقباح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) زشت شمردن. ( منتهی الارب ). زشت داشتن چیزی. ( زوزنی ). ضد استحسان : ما یستقبح ذکره.

معنی کلمه استقباح در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) زشت شمردن ، قبیح داشتن .

معنی کلمه استقباح در ویکی واژه

زشت شمردن، قبیح داشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه استقباح

وَ کَذلِکَ ای کما اریناه البصیرة فی دینه، و استقباح ما کان علیه ابوه من عبادة الاصنام، کذلک نریه «مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» یعنی ملک اللَّه و ما خلق فیهما من الآیات و العبر و الدّلالات. و «الملکوت» الملک، زید فیه الواو و التاء للمبالغة کالرهبوت للرغبة، و الرّحموت للرّحمة. و ملکوت آسمان و زمین که با ابراهیم نمودند، بیک قول آن بود که از سرب بیرون آمد، بر آسمان نگرست. آفتاب دید و مهتاب و ستارگان و سیر سیارگان، و گردش فلک و ملکوت زمین دید، ازین کوه و صحرا و دریا و درختان و چهار پایان و پرندگان و امثال آن. بنظر اعتبار و استدلال در آن نگرست. یقین وی بیفزود، که آن را کردگاری است دارنده داننده.