استعظام

معنی کلمه استعظام در لغت نامه دهخدا

استعظام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بزرگ شمردن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). بزرگ دیدن کسی را. ( منتهی الارب ): پس یمین الدوله محمود را استعظام کرد و شفیع شد تااز سر انتقام برخیزد. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ص 25 ). || بزرگ آمدن. ( زوزنی ). || بزرگی کردن. تکبر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بزرگ منشی نمودن. ( منتهی الارب ). || مُعظم چیزی گرفتن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه استعظام در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بزرگ شمردن ، بزرگ داشتن . ۲ - (مص ل . ) بزرگ منشی و تکبر کردن .

معنی کلمه استعظام در فرهنگ عمید

بزرگ شمردن، بزرگ دانستن.

معنی کلمه استعظام در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بزرگ شمردن بزرگ داشتن . ۲ - بزرگ منشی کردن .

معنی کلمه استعظام در ویکی واژه

بزرگ شمردن، بزرگ داشتن.
بزرگ منشی و تکبر کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه استعظام

إِلی‌ شَیْ‌ءٍ نُکُرٍ منکر فظیع لم یروا مثله فینکرونه استعظاما. قرء ابن کثیر نکر بسکون الکاف و الآخرون بضمها و هو الشی‌ء الکریه المنکر.
بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ ای عجبت من تکذیبهم و هم یسخرون من تعجّبک و قیل: عجبت من انکارهم شأنک مع معاینتهم انشقاق القمر و آیات النبّوة و اعجاز القرآن و هو قوله عزّ و جلّ: وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ. قرأ حمزة و الکسائی: «بل عجبت» بضمّ التّاء و هی قراءة ابن عباس و ابن مسعود: قال الحسین بن الفضل: العجب من اللَّه ارکان الشی‌ء و تعظیمه و قیل: العجب من اللَّه استعظامه ادّعاهم علیه الشرکاء فقد یکون بمعنی الانکار و الذم و قد یکون بمعنی الاستحسان و الرّضا کما جاء فی الحدیث: «عجب ربکم من شاب لیست له صبوة» و جاء فی الحدیث: «عجب ربّکم من الّکم و قنوطکم و سرعة اجابته ایّاکم».
و پیری بمن رسید و پوستم بر استخوان خشک شده از پیری. گویند: صد و بیست سالش از عمر گذشته بود، و زن او را نود و هشت سال. و این سخن نه بر سبیل انکار گفت، بل چون رب العالمین در آفرینش خلق حکم چنان کرده است بر عموم، و عادت چنان رانده که از مرد پیر و زن عاقر فرزند نیاید، زکریا (ع) خواست تا بداند که این فرزند ایشان را چون در وجود خواهد آمد هم در حال پیری و ضعف؟ یا ایشان را بجوانی و قوت شباب باز برد و فرزند آرد، یا از زنی دیگر خواهد بود؟ یا بر طریقی دیگر بیرون از عادت آفرینش عموم خواهد بود؟! پس این سؤال از کیفیت وجود فرزند رفت، نه از اصل وجود. بعضی علماء گفتند: این سخن که از وی رفت، نه سؤال بود بلکه استعظام نعمت خدای عزّ و جلّ بود، چنان که عرب گویند، چون شغلی عظیم و نعمتی بزرگ پدید آید: «من لی بکذا، و من أین لی کذا؟» یعنی من ازین که باشم؟