استضعاف

معنی کلمه استضعاف در لغت نامه دهخدا

استضعاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ناتوان شمردن. اِکارَه. سست پنداشتن. ناتوان یافتن کسی را. ( منتهی الارب ). ضعیف یافتن و شمردن. ( تاج المصادر بیهقی ). ضعیف شمردن. ( زوزنی ). حقیر داشتن. || مقهور ساختن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه استضعاف در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ناتوان شمردن ، ضعیف دانستن .

معنی کلمه استضعاف در فرهنگ عمید

۱. ناتوان و ضعیف کردن بر اثر ستم و بهره کشی ناعادلانه.
۲. ناتوان و ضعیف شدن بر اثر ستم و بهره کشی ناعادلانه.

معنی کلمه استضعاف در فرهنگ فارسی

ضعیف شمردن، سست پنداشتن، ناتوان یافتن کسی را
( مصدر ) ناتوان شمردن ناتوان یافتن ضعیف دانستن سست پنداشتن .

معنی کلمه استضعاف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استضعاف از ریشه ضَعْف و ضُعف است که در دو معنای «ضعیف یافتن» یا «ضعیف شمردن» و «به ضعف کشاندن» کاربرد دارد.
پدیده استضعاف غالباً در برابر نوعی برتری طلبی نمایان می شود. کاربرد واژه استضعاف در برابر «استکبار» در بسیاری از آیات، گواهی بر این سخن است. این ویژگی معنایی استضعاف و کاربرد قرآنی آن سبب شده است که در پی رویکرد اجتماعی مسلمانان به قرآن، معنایی اصطلاحی برای استضعاف در تقابل با اصطلاح استکبار در ادبیات سیاسی اجتماعی مسلمانان فراهم آید. از این دو اصطلاح برای تقسیم جوامع انسانی به دو طبقه «مستضعَف» و «مستکبِر» استفاده می شود؛ مستضعفین کسانی هستند که بیرون از کانون قدرت و ثروت زندگی را با محرومیت از امکانات رفاهی و معیشتی موجود در جامعه می گذرانند. در فرهنگ اسلامی، مستضعف کسی است که در شناخت حق یا عمل به آن ناتوان شده باشد.
مشتقات استضعاف در قرآن
واژه استضعاف در قرآن نیامده است؛ اما مشتقات آن مجموعاً ۱۳ بار به کار رفته که ۸ مورد آن به صورت فعلی و در قالب واژه های «اُسْتُضْعِفُوا»، «اِستَضْعَفُونی»، «یُستضعَفُون» و «یَستضعِفُ» آمده است و ۵ مورد دیگر به گونه اسم مفعول به صورت «مستضعفین» و «مستضعفون» استعمال شده است.
[ویکی فقه] استضعاف (قرآن). استضعاف به معنای ضعیف شمردن و توهین و بی اعتنائی به امر چیزی است. همچنین، خواستن ناتوانی و ضعف برای شخص دیگری است و مستضعف ، کسی است که ضعیف قرار داده می شود.
جناب علامه طباطبایی در معنای این کلمه می فرماید: استضعاف به معنای ضعیف شمردن و توهین و بی اعتنائی به امر چیزی است. استضعاف به معنای ضعیف شمردن و توهین و بی اعتنائی به امر چیزی است. همچنین، خواستن ناتوانی و ضعف برای شخص دیگری است و مستضعف ، کسی است که ضعیف قرار داده می شود.
احساس ناامنی
در بیان قرآن کریم احساس ناامنی و هراس از ربوده شدن، پیامد استضعاف از سوی کافران زورمدار می باشد، چنانکه می فرماید: واذکروا إذ أنتم قلیل مستضعفون فی الأرض تخافون أن یتخطّفکم النّاس ... . و به خاطر بیاورید هنگامی که شما گروهی کوچک و اندک و ضعیف در روی زمین بودید آنچنان که می ترسیدید مردم شما را بربایند ولی او شما را پناه داد و یاری کرد و از روزیهای پاکیزه بهره مند ساخت تا شکر نعمتش را به جا آورید. از سیاق آیه استفاده می شود که منظور از «آن روزی که مسلمین در زمین مستضعف بودند» روزگار ابتدای اسلام و قبل از هجرت بوده که مسلمین در مکه (در میان کفار) محصور بوده اند.
استثمار
در قرآن زنده نگه داشتن زنان بنی اسرائیل برای استثمار آنان از سوی فرعون ، در پی استضعاف و تحقیر آنان بیان شده است: إنّ فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعا یستضعف طـائِفة مّنهم یذبّح أبناءهم و یستحی نساءهم ... . فرعون در سرزمین ( مصر ) سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقه ای از آنان را زبون می داشت پسرانشان را سر می برید و زنانشان را (برای بهره کشی) زنده بر جای می گذاشت که وی از فسادکاران بود. خلقت عمومی که انسانها را ایجاد کرده بود و می کند در میان تیره ای با تیره ای دیگر در بسط وجود فرق نگذاشته ، و تمامی قبایل و دودمانها را به طور مساوی از هستی بهره داده ، آنگاه همه را به جهازی که به سوی حیات اجتماعی با تمتع از امتعه حیات زمین ، هدایت کند، مجهز ساخته تا هر یک به قدر ارزش وجودی و وزن اجتماعی خود بهره مند شود، این همان اصلاحی است که صنع ایجاد از آن خبر می دهد، و تجاوز از این سنت و آزاد ساختن قومی و برده کردن قومی دیگر، و بهره مندی قومی از چیزهایی که استحقاق آن را ندارند، و محروم کردن قومی دیگر از آنچه استحقاق آن را دارند، افساد در زمین است ، که انسانیت را به سوی هلاکت و نابودی می کشاند.
رفع تکلیف
...

معنی کلمه استضعاف در ویکی واژه

ناتوان شمردن، ضعیف دانستن.

جملاتی از کاربرد کلمه استضعاف

فَما آمَنَ لِمُوسی‌ إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ گرویدگان بموسی در آن زمان همه نوجوانان بودند در ایّام استضعاف و تسخیر فرعون زاده بودند بموسی می‌گرویدند بر بیم و ترس از فرعون و قوم او که ایشان را بعذاب از دین باز پس آرد که فرعون مردی گردن‌کش بود متکبّر و متطاول در زمین مصر، گزاف کار گزاف گویی، و گزاف کاری وی آن بود که بنده بود و دعوی خدایی کرد. ابن عباس گفت إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ یعنی من قوم موسی من بنی اسرائیل و کانوا ستّمائة الف و ذلک انّ یعقوب رکب الی مصر فی اثنین و سبعین انسانا فتوالدوا بمصر حتّی بلغوا ستّمائة الف. کلبی و جماعتی مفسّران گفتند: مِنْ قَوْمِهِ این ها، با فرعون شود و معنی ذریّة آنست که نفری اندک از قوم فرعون بموسی بگرویدند و هم امرأة فرعون و مؤمن آل فرعون و خازن فرعون و ما شطته. و گفته‌اند: هفتاد کس بودند از آل فرعون که مادران ایشان از بنی اسرائیل بودند و پدران ایشان قبطیان فجعل الرّجل یتبع امّه و اخواله. قال الفراء سمّوا ذرّیة لانّ آباءهم کانوا من القبط و امّهاتهم من بنی اسرائیل کما یقال: لاولاد فارس الذین سقطوا الی الیمن الأبناء لانّ امّهاتهم من غیر جنس آبائهم، یرید الفراء انّهم یسمّون ذریّة و هم رجال مذکورون لهذا المعنی قال الفراء و انما قال عَلی‌ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِمْ فذکر بالجمع و فرعون واحد لانّ الملک اذا ذکر یفهم منه هو و اصحابه کما یقال قدم الخلیفة یراد هو و من معه و یجوز ان یکون اراد ب: فرعون آل فرعون کقوله وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ و نظائرها.