استشفاء

معنی کلمه استشفاء در لغت نامه دهخدا

استشفاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) شفا جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). شفا خواستن. ( منتهی الارب )( زوزنی ). تندرستی خواستن. شفا طلبیدن. صحت و شفا خواستن. ( غیاث ). طلب شفا کردن. طلب بهبود از بیماری.

معنی کلمه استشفاء در فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) شفا خواستن ، بهبود خواستن .

معنی کلمه استشفاء در ویکی واژه

شفا خواستن، بهبود خواستن.

جملاتی از کاربرد کلمه استشفاء

و در استشفاء عارف به اکتاب معارف به لسان اهل ذوق گوید:
رسول خدا پیراهن خویش بوی داد. مؤمنان گفتند: یا رسول اللَّه لم وجّهت الیه بقمیصک یکفن فیه و هو کافر؟ فقال: ان قمیصی لن یغنی عنه من اللَّه شیئا و انی آمل ان یدخل فی الاسلام خلق کثیر. لهذا السبب فیروی انه اسلم الف من الخزرج لما رأوه یطلب الاستشفاء بثوب رسول للَّه ص، و همت کرد مصطفی ص که بر وی نماز کند که ظاهر وی اسلام بود اگر چه در باطن نفاق داشت. عمر خطاب گفت یا رسول اللَّه بر وی نماز میکنی و قد فعل کذا و کذا. رسول گفت: یا عمر دست از من بدار که اگر دانمی که خدای بر وی رحمت کند هفتاد بار از بهر وی استغفار کردمی، تا در این حدیث بودند، جبرئیل آمد و آیت آورد بر وفق قول عمر: وَ لا تُصَلِّ عَلی‌ أَحَدٍ مِنْهُمْ ای من المنافقین، یرید صلاة الجنازة. صلاة درین آیت نماز جنازه است و نماز جنازه فرض کفایت است و آن را نه رکن است: اول نیت است و چهار تکبیر در آن چهار رکن‌اند اگر بر چهار بیفزایند نماز باطل شود و خواندن فاتحة الکتاب، از پس تکبیر اول، رکن است و هم چنین درود دادن بر رسول خدا از پس تکبیر دوم و دعاء مرده پس تکبیر سوم، و پس از تکبیر چهارم ذکری مفروض نیست و رکن نهم سلام باز دادن است ان شاء تسلیمة واحدة و ان شاء تسلیمتین.