ازملک
معنی کلمه ازملک در فرهنگ عمید
معنی کلمه ازملک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه ازملک در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه ازملک در دانشنامه عمومی
این گیاه در جاهای مختلف نام های گوناگونی دارد، از جمله عُشبه، پیچ اَزمَلَک، سلبک، همیشک، سِکلیم، بالکاملاس و گَمپوره. همچنین در نور آن را سِگلی و در دُرفَک بالکا و در اشرف لم و درساری مِلاش و در میاندره وِرگلام می نامند. در جاهای دیگر این نام ها را نیز برایش می توان یافت: شِنگیله، کُفُله بور، والی گیلی، تمیس، کامپوره، سکیلم، تَلی، وشات دانه، کلکادانه، ازملکی. همچنین، در کتاب های علمی عربی ( از جمله در نوشته های ابن بیطار ) سمیلقس و طقسوس نامیده شده که صورت عربی همان نام های فرنگی این گیاه اند.
• ازملک زبر.
• Smilax excels L.
معنی کلمه ازملک در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه ازملک در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه ازملک
آمد ازملک عشق لشکر درد مرد باید کنون که گیرد مرد
مرا از عالم علوی به سفلی چو ازملک است اخراجت به طفلی
سرشاهان پناه تاجداران که ازملکش تمتّع جاودان باد
کرده ازملک و مال یک را مه کرده از فقر و فاقه یک را که
دمی با یار به ازملک عالم چه میگوئی چه میجوئی در این دم
جمع مالست غرض این دگرانرا ازملک تویی آن شه که زملکت غرض احسان باشد
اندر حجاب آب و گل بنگر جمال جان و دل ابلیس رویی تا به کی پستی بیاموز ازملک
پیشانی کمانت چو برپیچ وتاب رفت ازملک همچو تیر برون برد پیچ وتاب
گفتا: که برتر ازملکان چون از و گذشت ؟ گفتم: کسی که یابد ازو جاه و پایگاه