ازرش
جملاتی از کاربرد کلمه ازرش
نرود پیچ و خم ازرشته جانم بیرون تا ز تیغ تو چو جوهر نکنم بستر خویش
آن قلعه قدراوست که ازرشح فندقش شد مرغزار گنبد نیلی حصار سبز
چو کان خرد دید در پیکرش ببخشید یک پیل بالازرش
به نانباش فرستم شود به کفشی گر به گازرش بدوانم دود بر عصار
ال سید که در قالب آثار تاریخی-حماسی جای میگیرد با استقبال خوبی از سوی تماشاگران روبه رو شد اما گذر زمان از ازرشهای آن کاست و جایگاه تاریخی اش را به شدت متزلزل کرد.
گرسوی مرغانم رهاسازدزدام از مهرنیست ازرشک پرخواهدکشد این بال و پربشکسته را