ارقش. [اَ ق َ ] ( ع ص ) آنکه نقطه های سیاه و سپید داشته باشد. ( منتهی الأرب ). آنکه خجکهای سیاه و سپید دارد. دارای خالهای سیاه و سپید. باخطوخال. ج ، رُقش. || ماری که خطهای سرخ و سیاه و خاکی دارد. مار سیاه و سپید. ( مهذب الاسماء ). ارقم. مار پیسه. || اسبی که نقطه های خرد دارد مخالف رنگ وی. ارقط. ارقش. [ اَ ق ِ ] ( ص ) فهمیده. کاردان. ( برهان ). و مؤلف برهان گوید: در جای دیگر بجای قاف ، فای مفتوح نوشته بودندقافله و کاروان و هیچیک شاهد نداشتند، واﷲ اعلم - انتهی. و رجوع بفرهنگ سروری و شعوری شود.
معنی کلمه ارقش در فرهنگ معین
(اَ قَ ) [ ع . ] (ص . ) دارای خال های سیاه و سفید.
معنی کلمه ارقش در فرهنگ عمید
۱. دارای خال های سیاه وسفید. ۲. ویژگی انسان یا حیوانی که خال های سیاه وسفید داشته باشد.
معنی کلمه ارقش در ویکی واژه
دارای خالهای سیاه و سفید.
جملاتی از کاربرد کلمه ارقش
چون ایاز آن چارقش مورود بود لاجرم او عاقبت محمود بود
چون مار ارقشست تن من ز نقطه ها از بس نشان آبله بر پشت و گردنم
با خامه تو گفته خرد از سیاه حرف گرچه ز نور حامله ی مار ارقشی
یا که دید چارقش زان شد پسند کز نسیم نیستی هستیست بند
آبانبار چهار قشلاق مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان گرمسار، روستای چهارقشلاق واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۵۶۳۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
آن ایاز از زیرکی انگیخته پوستین و چارقش آویخته
عنان اندر عنان بندند خیل صاعقه حمله زمین از نعلشان ارقش ، سپهر از زخمشان زرقا
رو کرده به چتر پادشاهی وز نور مشارقش سپاهی
پلیدی که او طارقش نام برد ستمکار و بد کیش و خود کام بود