ابودردا
معنی کلمه ابودردا در دانشنامه عمومی
ابودردا (تویسرکان). ابودردا یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان کمال رود واقع شده است. درارتفاع ۱۸۶۰ متر از سطح دری واقع شده. دره ای معتدل و نیمه خشک است. کوه سیاه دره در ۲km خاور و کوه دار گوجه در ۳km جنوب خاور و جنوب آبادی قرار دارد همچنین در میان مردم منطقه به بیَردَه معروف است. . براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، ابودردا ۵۵ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه ابودردا در ویکی واژه
ناحیه در بخش تویسرکان استان همدان.
احتمال میرود ابودردا یک شخصیت باستانی و از اولیاء ایرانی بوده و آش بودردا در دنیای قدیم مشهور بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه ابودردا
۲۰- و دیگر، صاحب همت و خالی از تهمت، ابودرداء عُوَیمر بن عامر، رضی اللّه عنه
در محل دفن بلال اختلاف است. ابن کثیر قبری که در بابالصغیر به او منسوب است را صحیح ندانسته و محل دفن وی را همان قریه داریا میداند. او میگوید قبری که در بابالصغیر است از او نیست بلکه قبر بلال پسر ابودردا قاضی دمشق است که فردی عابد و زاهد بودهاست. در هر حال، قبری که اکنون به نام بلال در بابالصغیر معروف است کمی بالاتر از سکینه و ام کلثوم است؛ این قبر در کنار قبر منسوب به عبدالله بن جعفر طیار است و هر دو در یک بقعه قرار گرفتهاند.
درباره اینکه ابوذر با چه کسی پیمان برادری خوانده اختلاف وجود دارد. ابن سعد در طبقات اصل آ ن را درباره ابوذر انکار می کند چرا که پیمان ها پیش از جنگ بدر با نزول آیه ارث قطع شده و تا آن هنگام وی به مدینه هجرت نکرده بود. بر همین اساس برادری او با منذربن عمر را که رد جریان بئر معونه در سال سوم هجری به فوت میکند را رد میکنند. بعضی برادری او را با ابن مسعود و برخی با بلال و برخی با سلمان و برخی با ابودردا ذکر کرده اند. اما بعضی با استناد به حدیثی از علی بن الحسین و ذکر دو دلیل برادری او را با سلمان فارسی درست میکنند.
و ابودردا می گوید که هیچ کس نیست که نه در عقل وی نقصان است که به دنیا زیادت شود شاد شود و به عمر که بر دوام کمتر می شود اندوهگین نشود. ای سبحان الله! چه خیر باشد در دنیا که زیادت همی شود و عمر کمتر می شود؟ و یکی به عامر بن عبد قیس بگذشت. نان و تره می خورد. گفت، «یا عامر از دنیا بدین قناعت کردی؟» او گفت، «من کس دانم که به کمتر از این و بتر از این قناعت کرده است». و یک روز بوذر در نشسته بود با مردمان حدیث می کرد. زن وی بیامد و گفت، «تو اینجا نشسته ای و به خدای که در خانه هیچ چیز نیست.» گفت، «یا زن! در پیش ما عقبه ای تند است. از وی نگذرد الا کسی که سبکبار بود». و زن خشنود شد و بازگشت.
مردی ابودرداء را پرسید: چرا از مرگ بیمناکیم؟ گفت: از آن رو که آخرت خویش ویران ساخته اید و دنیایتان را آبادان ساخته اید. از این رو خوش ندارید که از جائی آبادان به جائی ویران شوید.
هست از کرم درمان، محروم ابودردا کو درد دل خود را غیر از تو دوا بیند
سلف چون یکدیگر را بدیدندی، از حال دنیا نپرسیدندی، از دین پرسیدندی. حاتم اصم، حامد لفاف را گفت، «چگونه ای؟» گفت، «به سلام و عافیت» گفت، «سلامت پس از آن بود که بر صراط بگذری و عافیت آن وقت بود که در بهشت شوی.» و چون عیسی را گفتند چگونه ای؟ گفت، «آنچه سود من در آن است در دست من نیست و آنچه زیان من در آن است بر دفع آن قادر نیستم و من گروکار خویشم و کار به دست دیگری است، پس هیچ درویشی نیست درویش تر از من». و چون ربیع خیثم را گفتندی چگونه ای؟ گفت، «ضعیف و گناهکار. روزی خود را می خورم و اجل خود را چشم می دارم.» و ابودردا را گفتندی چگونه؟ گفتی خیر است، اگر از دوزخ ایمن شوم و اویس قرنی را گفتند چگونه ای؟ گفت، «چگونه باشد کسی که بامداد برخیزد و نداند که شبانگاه خواهد زیست یا نه و شبانگاه نداند بامداد را خواهد زیست یا نی.»