جملاتی از کاربرد کلمه آه و افسوس
آه و افسوس ندیدم به جهان، شادی تو خفت در برکهٔ خون قامت شمشادی تو
جهانی خانه سوز آه و افسوس که جوید شیوهٔ پروانه طاووس
قی قی زد و گفت آه و افسوس کاین جمله فسانه بود و افسون
آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام
زاهد از گوشهٔ مسجد، به سوی میکده رفت آه و افسوس که در شرع، چه بی قانون شد
همانا که الکوس سرکوس بود که بروی همی آه و افسوس بود
آوخ از دور سپهر آه و افسوس و دریغ کان مه روشن ماگشت بنهفته بمیغ
مگر توپ و تفنگش کم بد از روس چرا دارد دریغ و آه و افسوس؟