آقائی

معنی کلمه آقائی در لغت نامه دهخدا

( آقائی ) آقائی. ( حامص ) چگونگی و کیفیت و صفت آقا.
آقائی. ( اِخ ) تخلص شاعری از متأخرین ، اهل همدان.
آقائی. ( اِخ ) نام تیره ای از طایفه بوئراحمدی.

معنی کلمه آقائی در فرهنگ فارسی

( آقائی ) تخلص شاعری معاصر اهل همدان

جملاتی از کاربرد کلمه آقائی

تعریف و تحسین‌هایی زیادی به‌نقل از منابع اهل سنت دربارهٔ باقر گفته شده‌است. از جمله به‌نقل از ذهبی، باقر «از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیت برای خلافت داشت». همچنین گفته می‌شود اَبرَش کَلبی از هشام بن عبدالملک پرسید این کیست که مردم او در میان گرفته مسائل‌شان را از او می‌پرسند. هشام در جواب گفت «این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافندهٔ علم و مفسر قرآن می‌داند». همچنین هشام از او با تعبیر «اَلْمفتونُ بِه اهلُ الْعِراق» یعنی کسی که مردم عراق شیفته‌اش هستند، یاد می‌کند. ابواسحاق با تعبیرِ «کسی را مانند او را ندیده‌ام» و ابوزُرعهٔ دمشقی با عبارتِ «ابوجعفر بزرگ‌ترینِ عالمان است» از محمد باقر یاد می‌کنند.
بسزای تو نکردیم دمی بندگیت آنچه هست سزاوار تو آقائی تست
یکی گوید که: آقائی ز کرمان اقامت داشت چندی شهر کاشان
به‌طور کلی خانواده‌های دزفولیِ محمدیان ، خسرو زاده(صمدی خسروی)، پرویزیان، پرویزی، اسحاق‌زاده، رشیدی، رشیدیان، صوفی‌زاده، علی‌نژاد، گرجی، جوادی، طاهری، حسینی، فردآقائی، گرجستانی، شریفی، ابوالقاسمی، آقاخانی و سایر عموزادگان نسبی آنها در دزفول و اهواز از اعقاب آبینه گرجی می‌باشند که قسمتی از جمعیت گرجیان خوزستان را تشکیل می‌دهند.
یکی از اشراف عرب را پرسیدند: چگونه بدین سروری و آقائی رسیدی؟ گفت از آن رو که هر که به خصومت با من دست زد، بین خود و او موضعی بهر صلح باقی نهادم.
کجا سزد تو وگیوّم دگر به خودرائی به دست ما، به اروپا کنید آقائی
مراست لذت زاری بدرگه چه توئی تو را کجا است چنین نعمتی و آقائی
در عصر دوشنبه سیزدهم تیر 1305 پس از برگزاری یک دادگاه کمونیستی، هفت نفر از نظامیان بجنورد که در برابر شورشیان مقاومت کرده بودند، توسط شورشیان اعدام شدند. این هفت نظامی شامل دو استوار به نام های محمد بدرانلویی و رضا سلطانی و پنج افسر به نام های حسن وکیلی، ابراهیم آقائی، حسن طاهری، علی اکبر شغفی و الله قلی جمالی بودند.
میرزا عطاالله اشرفی خوزانی نام کامل و واقعی وی است (محمدتقی آقائی خوزانی).