جملاتی از کاربرد کلمه آفرین خوان
رخ شاهدین همچو گل برشکفت به پوزش بسی آفرین خواند وگفت
همه نامداران فروماندند به بهرام بر آفرین خواندند
به پهلو همی آفرین خواندند ورا پهلوان زمین خواندند
ز زین برگرفت و زدش بر زمین بدو آفرین خواند روح الامین
بزرگان بر او آفرین خواندند ورا شاه ترکان و چین خواندند
برو بر همی آفرین خواندند ورا شهریار زمین خواندند
همیشه آفرین خوانم بر ایشان از دل صافی که بر خصمان ایشان باد دائم ز آسمان نفرین
بدو خواجگان آفرین خواندند سپس باره زی کربلا راندند
همه سام را آفرین خواندند پس از جام گوهر برافشاندند
همی آفرین خواند بر یک خدای که گیتی به فرمان او شد به پای