آفتاب خوردن

معنی کلمه آفتاب خوردن در فرهنگ فارسی

( آفتاب خوردن ) ( مصدر ) ۱ - در معرض شعاع آفتاب قرار گرفتن . ۲ - سیاه شدن بجهت ماندن در آفتاب . ۳ - رنج کشیدن .

معنی کلمه آفتاب خوردن در ویکی واژه

آفتاب‌خوردن
در معرض نور خورشید قرار گرفتن. لباس‌ها را بیرون پهن کردم تا آفتاب بخورند.
(گفتگو): رنج کشیدن سختی دیدن. سالها آفتاب خورد تا توانست خود را بجایی برساند و زندگی‌اش را سر و سامان بدهد.

جملاتی از کاربرد کلمه آفتاب خوردن

و اما علم کردنی چنین بود که چون چاشتگاه مسلمان شود، آن وقت را که نماز پیشین آید، واجب بود بر وی علم طهارت و نماز آموختن، آن مقدار که فریضه است از این دو علم، و اما آنچه سنت است، علم آن سنت است نه فریضه اگر مثلا به نماز شام رسد، آنگاه علم نماز شام واجب شود که بداند که آن سه رکعت است و پیش از آن واجب نشود چون به ماه رمضان رسد، علم روزه رمضان واجب شود، این قدر که بداند که نیت کردن واجب است و از وقت صبح تا فرو شدن آفتاب خوردن و مباشرت کردن حرام است و اگر بیست دینار زر دارد، علم زکوه در وقت واجب نشود، لکن آن وقت را که سالی تمام شود واجب گردد که بداند که زکوه آن چند است و به که باید دادن و شرط آن چیست و علم حج واجب نشود تا آنگاه که حج خواهد کرد که وقت آن در جمله عمر است و همچنین هر کار که پیش می آید، بدان وقت علم آن واجب می شود، مثلا چون نکاح خواهد کردن، علم آن واجب شود، چنان که بداند که حق زن بر شوی چیست و در حال حیض مباح نیست صحبت کردن و پس از حیض تا طهارت نکند و همچنین آنچه بدان تعلق دارد و اگر به مثل پیشه ای دارد، علم آن پیشه بر وی واجب شود تا اگر بازرگان بود علم ربوا بر وی واجب شود، بلکه واجب شود که جمله شروط بیع بداند تا از بیع باطل حذر تواند کرد و برای این بود که عمر اهل بازار را دره همی زد و به طلب علم می فرستاد و می گفت که هر که فقه بیع نداند، نباید که در بازار بود که آنگاه که حرام خورد و ربوا خورد وی را خبر نبود و همچنین هر پیشه را علمی است تا اگر حجام بود مثلا، باید که بداند که چه چیز شاید از آدمی ببرد و چه دندان شاید که بکند و تا چه غایت شاید که در داروی جراحتها ارتکاب کند و امثال این.
با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن چون میوه زرد گشتیم از آفتاب خوردن
از مستی صبوحی، قطعا نمی‌توانم یک جام می چو عیسی، با آفتاب خوردن