آستینه

معنی کلمه آستینه در لغت نامه دهخدا

( آستینه ) آستینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بیضه. تخم مرغ. خایه. و آن را اَستینه بفتح همزه و نیز آشتینه و آشینه ضبط کرده اند. || دفتر. ( دهّار ).
استینه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) تخم مرغ. ( برهان ). هدایت در انجمن آرا ذیل این کلمه گوید: برهان در برهان بی برهان آورده و در فرهنگها نیافتم. رجوع به آستینه شود.

معنی کلمه آستینه در فرهنگ معین

( آستینه ) (نِ ) (اِمر. ) تخم مرغ ، خایه .

معنی کلمه آستینه در فرهنگ عمید

( آستینه ) تخم مرغ.

معنی کلمه آستینه در فرهنگ فارسی

تخم مرغ

معنی کلمه آستینه در ویکی واژه

(قدیم): تخم مرغ. خایه.
(فنی): قطعه فلزی کوچک، استوانه‌ای، و توخالی، معمولا از ماده نرم.

جملاتی از کاربرد کلمه آستینه

گفتند: ابراهیم ادهم را نادانی سر بشکسته است. او را چون در بهشت آرند فرماید که تا گوهرها برسر او نثار کنند، این دامنها و آستینها پر از آن است.
ز راه مهر دامن در کشیده به خونریز آستینها بر کشیده
چون‌گوهر از چه‌جرأت زین ورطه سربرآریم امواج آستینها مالیده‌اند بر ما
چو گیرم آستینهای سقرلاط فما اذری یمینی عن شمالی
تو گفتی که هر یک عروسیست مست نوان و آستینها فشانان به دست
ز دامنگیری او آستینها جوی خون گردد ز خون کشتگان از بس که سیراب است دامانش
آستینها همه دست است به قدرتگه لاف خودسران تیغ نیامی به هوا آخته‌اند
فروغ ساعدش از آستینها چو نور شمع از فانوس پیدا
چنین از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد زدامنگیری او آستینها جوی خون گردد
کند از آستینهاشان گذر بر دامن سائل هرآن زرکان بمهر غیب اندر جیب کان آمد