جملاتی از کاربرد کلمه آرزو به دل
شد قحط آرزو به دل زود قانعم با آنکه دیر آمد و یک دم نبود و رفت
مهمان آسمان و فضولی، چه گفتگوست نگذاشت آرزو به دل این میزبان خشک
همچون گیاه جاده مرا آرزو به دل تا سر زند، به پای حوادث علف شود
چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود
ز یاد زلف تو، صد آرزو به دل گره است که را به عشق چنین کار مشکل افتاده ست؟
صائب فضای سینه ما شیشه خانه ای است از بس که آرزو به دل خود شکسته ایم