آزمندی

معنی کلمه آزمندی در لغت نامه دهخدا

( آزمندی ) آزمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) حرص. ولع. طمع. شره. پرخواهی :
ایا دانشی مرد بسیارهوش
همه چادر آزمندی مپوش.فردوسی.دگر آزمندیست اندوه و رنج
شدن تنگدل در سرای سپنج.فردوسی.

معنی کلمه آزمندی در فرهنگ معین

( آزمندی ) ( ~. )(حامص . ) حرص ، ولع ، طمع .

معنی کلمه آزمندی در فرهنگ عمید

( آزمندی ) حرص، ولع، بسیارخواهی: ایا دانشی مرد بسیار هوش / همه چادر آزمندی مپوش (فردوسی: ۱/۳۱۵ ).

معنی کلمه آزمندی در فرهنگ فارسی

( آزمندی ) کیفیت و حالت آزمند حرص ولع طمع .
حرص و ولع

معنی کلمه آزمندی در ویکی واژه

آزمند بودن، حرص، ولع، طمع. ایا دانشی مرد بسیار هوش/ همه چادر آزمندی مپوش «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه آزمندی

آز یا آزمندی به علاقه فراوان یا اشتیاق سیری‌ناپذیر، غیرضروری و بیش از حد برای به‌دست آوردن هر چه بیش‌تر مواردی چون ثروت، پایگاه اجتماعی، قدرت، مواد غذایی و مسائلی از این قبیل گفته می‌شود.
جان‌مایه اصلی باورهای مزدک که مبتنی بر دیانت زرتشتی بود، مبارزه با پنج دیو بدی یعنی خشم، کین، رشک، نیازمندی و آزمندی است. گرچه دین زرتشتی عهد مزدک با دین زرتشتی دوران اولیه ساسانیان تفاوت بسیاری داشت، مزدک نیز مانند زرتشت انسان را مکلف به عمل خیر می‌دانست و در شریعت او نیز قتل و ضرر رساندن به دیگران ممنوع بود. ابوریحان بیرونی به قدغن شدن ذبح چهارپایان که از باورهای مزدک بود، اشاره کرده و در منابع زبان پهلوی که از قدیمی‌ترین اسناد دربارهٔ مزدک است به نخوردن گوشت توسط مزدکیان اشاره شده‌است. شهرستانی در کتاب ملل و نحل دربارهٔ باورهای مزدک نوشته‌است
بگفت، ای تیره روز آزمندی تو گرگ بس شبان و گوسفندی
از ایشان نخست آزمندی بود که هرگز ز بیشی همی نغنود
آزمندیم و دم نزد یک دم جان ما بی غم تو بر در دل
در آن زمان، آلمان‌ها پشتیبان کمیته میلیون ایران بودند و کمک‌های مالی آنها دنباله کوشش‌های پورداوود و یارانش را شدنی می‌ساخت. پورداوود در سال‌های دیگر، زمانی که آتش جنگ خاموش شده بود، همکاری با آلمان‌ها را کاری ناروا برشمرد و آن اندازه دلیری در خود دید که لغزش‌های گذشته را در همراهی با سیاست آلمان‌ها نادرست بداند. اما به‌راستی او و دیگر جوانان کمیته میلیون ایران برای آگاهی‌بخشی به ایرانیان و برانگیختن آنان برای نگاهبانی از مرزهای کشور، راهی جز دست یاری به‌سوی آلمان‌ها دراز کردن، نداشتند. به‌ویژه آنکه آلمانی‌ها به‌دوراز آزمندی و خوی استعماری روس‌ها و انگلیسی‌ها بودند.
و گر آزمندیست و اندوه و رنج شدن تنگ‌دل در سرای سپنج
ایا دانشی مرد بسیار هوش همه چادر آزمندی مپوش
آزمندی هواپرست و خسیس در دهی بود کدخدا و رئیس
بگو از صاحب سر سلونی حدیث آزمندی کن فراموش