آزماینده

معنی کلمه آزماینده در لغت نامه دهخدا

( آزماینده ) آزماینده. [ زْ/ زِ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) مجرِّب. ممتحِن. آزمایشگر.

معنی کلمه آزماینده در فرهنگ معین

( آزماینده ) (یَ دِ ) (ص فا. ) آزمایش کننده ، آزمایشگر، مجرب .

معنی کلمه آزماینده در فرهنگ فارسی

( آزماینده ) ( اسم ) آزمایش کننده آزمایشگر مجرب.
مجرب ممتحن

معنی کلمه آزماینده در ویکی واژه

آزمایش کننده، آزمایشگر، مجرب.

جملاتی از کاربرد کلمه آزماینده

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها» و چنان که آن زن مباشید که پشم رشته خویش باز شکافت و باز گشاد، «مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً» پس آنک تافت ناتافت کرد پاره پاره، «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ» می‌درایستید و سوگندان خویش‌ می‌خیانت را حیلت سازید، «أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبی‌ مِنْ أُمَّةٍ» از بهر آنک گروهی توانگرتراند و با توان‌تر از گروهی، «إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ» آن کس که شما را می‌آزماید آن آزماینده اللَّه تعالی است، «وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ» و پیدا خواهد کرد روز قیامت ناچاره شما را، «ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (۹۲)» نهان آنچ اللَّه تعالی دانست در جدای جدایی شما در احوال.