امیدوارم سرکار دوست پیمان درست بنیاد دوستان را به از این پاسداری آرند و بستگان کمند دلنگرانی را از بند ناکامی به گسیل پیک و پیامی زودتر از آن که کام اندیشم رستگاری بخشند.اگر دانی تا کجا آرزومندم و از آن کلک و زبان به گفتی دو اگر همه دشنام باشد چه مایه سپاس اندیش و خرسند، به یک چشمزد خامه از شست نهی و نامه از دست، بر پرند ساده از مشک سوده خرمن هاکنی، و خارستان بزمم به گل های رنگین شرم چمن ها، هر گونه کار و فرمایش نیز که سر انگشت دوستدارش گشایش تواند اگر بی هیچ افسوس نگار آری کردن جان را سپاسی دیگر خواهد رست.