آخر شدن

معنی کلمه آخر شدن در لغت نامه دهخدا

( آخر شدن ) آخر شدن. [ خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسیدن. برسیدن. سر آمدن. بانجام رسیدن :
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد.حافظ.

معنی کلمه آخر شدن در فرهنگ فارسی

( آخر شدن ) ( مصدر ) بپایان رسیدن سر آمدن .
بپایان رسیدن

معنی کلمه آخر شدن در ویکی واژه

آخرشدن
به پایان رسیدن. حاجیه خانم میگوید دنیا دارد آخر میشود، همین روزها خردجال ظهور کند.

جملاتی از کاربرد کلمه آخر شدن

آخر شدند سگ صفت آنان که بوده اند آدم باعتبار شهیدان کربلا
تا کار تیشه آید از ناخن تفکر گوهر بکان معنی آخر شدن ندارد
جان هم به ستم درآمد اول در تن و آخر شدنش هم به ستم خواهد بود
عشق بی تاب است تا دوران خط آخر شدن چشم مجنون می پرد تا گردی از محمل بجاست
فکر آخر شدن دور قدح کشت مرا ورنه از گردش افلاک ندارم تشویش
می‌نیارم از ره فکرت رسیدن در تو وای چون توان بر آسمان آخر شدن از راه بام
اناالحق گفت او از روز اول عوام آخر شدند اینجا معطل
آخر شدن حسن بتان، اول داغ است پیدا شدن شام، دم صبح چراغ است