آب دهن
معنی کلمه آب دهن در ویکی واژه
آب دهان.
جملاتی از کاربرد کلمه آب دهن
به سوز دل مددی بر زبان، که رخنه دل به خون گرم نه ز آب دهن شود پیوند
لب نانی که بآب دهنت گردد تر شهد دریوزه کند زآن لب نان شیرینی
خشکی زاهد به صد دریا نگردد برطرف نیست ممکن، گردد از آب دهن مسواک سبز
هرکه آبی خورَد که بنوازد در وی آب دهن نیندازد
بگفتا کزین مؤمن آب دهن بود غازهٔ روی ایمان من
و گویند ابویزید از دنیا بیرون نشد تا قرآن حفظ بنکرد، و کسی پدیدار آمد اندر عهد ابویزید و مردمان او را بسیار زیارت کردندی و خبر او مشهور گشت اندر جهان، عمّی بسطامی گوید که ابویزید مرا گفت برخیز تا این مرد را بینیم که دعوی ولایت همی کند گفت رفتیم تا بنزدیک آن مرد چون از خانه بیرون آمد روی فرا قبله کرد و آب دهن بینداخت بویزید هم از آنجا بازگشت و بر وی سلام نکرد گفت هر که ادبی از آداب رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ بر وی بخلل باشد او بر هیچ چیز نباشد.
کی ز آب دهن درست گردد بر قاعده نخست گردد
نقل است که او را نشان دادند که فلان جای پیر بزرگ است. از دور جایی، به دیدن او شد. چون نزدیک او رسید آن پیر را دید که او آب دهن سوی قبله انداخت. در حال شیخ باز گشت. گفت: اگر او را در طریقت قدری بود خلاف شریعت بر او نرفتی.
به غیر چشمهٔ حیوان کرا رسد گفتن حکایت لب لعل تو را به آب دهن
سرچشمهٔ حیوان به هزار آب دهن شست و آنگاه حدیث لب لعلت به زبان برد