آباء علوی

معنی کلمه آباء علوی در فرهنگ معین

( آباء علوی ) ( ~ عُ یُ ) [ ع . ] (اِمر. )پدران آسمانی ، کنایه از: هفت سیاره یا هفت آسمان .

معنی کلمه آباء علوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آباء علوی. آباءِ عُلْوی، در اصطلاح فلاسفه قدیم، فلک ثوابت و هفت ستاره گردنده که در عناصر چهارگانه ( خاک ، آب ، باد و آتش ) و طبایع اربعه ( گرمی ، سردی ، تری و خشکی ) تأثیر می کنند و سبب پیدایش مرکّبات ( معدن ، نبات و حیوان ) می شوند.
به عقیده این فلاسفه، افلاک در تکوین موجودات عالمِ کون و فساد و نحوه وقوع حوادث این جهان نقش عمده ای دارند و چنان است که گویی از لحاظ فعل و تأثیر، افلاک به منزله پدران (آباء) اند و عناصر از حیث انفعال و پذیرندگی به مثابه مادران (امّهات) و اجسام عنصری در حکم فرزندان ایشان (موالید) : «از اینروست که افلاک را پدران خوانده آند و عنصر ها را مادران و آنچه را از آن ها زاید، فرزندان ».
قطب الدین شیرازی، محمود بن مسعود، ج۱، ص۴۱۸، شرح حکمه الاشراق، ۱۳۱۴ق.
عبدالرزاق لاهیجی (د ۱۰۷۲ق/۱۶۶۲م) در توضیح بیش تر این مطلب می نویسد: «عالم اجسام بر دو گونه است، یکی عالم فلکیّات و دیگری عالم عنصریّات.و خدای تعالی فلکیات را مؤثر آفریده و عنصریات را متأثر، و جمیع تغیّرات و تجددات که در این عالم واقع شود، همه از تأثیر افلاک و تابش کواکب بود.و جون فلکیات همیشه در حرکتند و اوضاع ایشان در قیاس به عنصریاتْ مختلف، و تأثیر ایشان به وساطت اوضاع، لهذا تأثیر فلکیات در عنصریات مختلف شود هم به حسب مکان و هم به حسب زمان»
لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۹۵، تهران، ۱۲۷۱ق.
در نوشته های فلاسفه اسلامی گاهی « عقل کلی» و « نفس کلی» و «طبیعت کلیه» نیز آباء و امهات محسوب شده اند و از «تزویج» میان آن ها سخن رفته است: «عقل کلی را کدخدای عالم و طبیعت کلیه را کدبانوی جهان گردانید و نفس کلیه را واسطه ساخت که از جهت تجرد قبول کرده، به جهت تعلق صرف نماید، تا اثر فیض اعلا به جمیع ذرات وجود سرایت تواند نمود.
تزویج معنوی
...

معنی کلمه آباء علوی در ویکی واژه

آبای علوی
(قدیم): هفت سیاره که قدما معتقد بودند در سرنوشت انسان مؤثرند. پدران آسمانی، کنایه از: هفت سیاره یا هفت آسمان.

جملاتی از کاربرد کلمه آباء علوی

اگر محبت نبودی امهات سفلیه تن به ازدواج آباء علویه ندادی و از مزاوجت ایشان، موالید ثلثه نزادی الفت اجزای مرکبات از اثر آن است و استقرار عناصر اربع، در مواضع خود به واسطه آن.
به من نامشفقند آباء علوی چو عیسی زان ابا کردم ز آبا
سلام علیک ای ز آباء علوی به صورت مؤخر به معنی مقدم
در اشکم شد یتیم و آتشین در طفلیت امهات سفلی و آباء علوی را بسوخت
به حرمان جاوید از هر حقوق مگر گشته زآباء علوی عقوق
مادر گیتی طفیل طفل مطبخ خانه ات خوان احسان ترا آباء علوی میهمان
خلقت آباء علوی را وجود او سبب امهات سفلی از ادراک فیض منتجب