جملاتی از کاربرد کلمه آب شیشه
ز وصل سیمبران پیرهن حجاب بود مگر ز گرمی می، گردد آب شیشه ما
شود چو سرو، علم در چمن به سرسبزی به تخم سوخته بخشد گر آب شیشه ما
باد در خطه عدلش ز بر جنبش آب شیشه هیچ حبابی ز تموج نشکست
چو تیغ نیست محابا ز خصم پیشهٔ ما به روی سنگ دود همچو آب شیشهٔ ما
ز سنگ اگر به دل نازکش رسد آسیب به روی خویش نیارد چو آب شیشه ما