( آب سرخ ) آب سرخ. [ ب ِس ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شراب. خمر : من و آب سرخ و سر سبز شاه جهان گو فروشو به آب ِ سیاه.نظامی.
معنی کلمه آب سرخ در فرهنگ معین
( آب سرخ ) (بِ سُ ) (اِمر. ) شراب .
معنی کلمه آب سرخ در فرهنگ فارسی
( آب سرخ ) ( اسم ) شراب باده می . شراب خمر
معنی کلمه آب سرخ در ویکی واژه
شراب.
جملاتی از کاربرد کلمه آب سرخ
فصل: اگر آبی سپید بینی نه روشن بود از غمی بیمار بود و اگر سپید روشن باشد علت او از{د}حام باد بود و رطوبت و ناگوارد و اگر چون آب روشن بود از کراھیتی بیمار باشد و اگر برنگ برنج باشد و در وی ذره ذره بود بیماری از شکم رفتن بود و اگر آب چون روغن بینی و در بن قاروره خطی بینی علت قربت عهد بود و اگر برنگ زعفران بینی بدانک او را تب است و صفرا و خون با صفرا نیز یار باشد و اگر بر سر آب زردی باشد و تک آب سیاہ فام بود علتش ازگش زرد باشد، دارو مکن و اگر بر سر آب سیاهی بود همچنین باشد و اگر تک قاروره بزردی زند یا بسبزی، زود به گردد و اگر بیمار هذیان گوید و آب سرخ بود یا سیاہ فام، گش سیاه با خون آمیخته بود و لهب وی بر سر رفته هم ازو محترز باش و اگر سیاه بود و بر سر وی چون خونی ایستاده بود بر سر آن بیمار مرو {و اگر سیاه بود و مانند سبوس چیزی بود یا بر سر وی چون خونی ایستاده بود آنرا بدرود کن} و اگر آب زرد بود و آن چنان نماید چون آفتاب لامع یا زردی بود سرخ فام، علت از خون بود، فصد فرمای که زود به شود و اگر زرد بود و در وی خط هاء سرخ بخدایش تسلیم کن و اگر آب زرد بود و در وی خطهاء سپید بیماری دیرتر کشد و اگر سبز رنگ بود علت او از سبرز بود و اگر سبز سیاه بینی بیشش تازه بینی و اگر سبز و سپید بینی در وی خون گرم سر که او را با باد بواسیر بود، جماع نتواند کردن؛ چون آب و مجس دیدی آنگاه جنس علت جوی، چون اجناس علتها نه یک گونه باشد.
تا چند ز آب سرخ در چشم خرد از بیخردی آب سیاه آوردن
زآب سرخ میافتاد با زال خرد ازین محیط تلوح ار خروج میطلبی
ز عکس لاله شدست آب سرخ یا بلبل زبی وفایی گل گریه کرده در گلشن
دمی چو خوک و زمانی چو بوزنه کندت به آب سرخ سیه روی گردی آخر کار
من و آب سرخ و سر سبز شاه جهان گو فرو شو به آب سیاه
تا خمار روز هجران را به آب سرخ می بشکنم در انتظار آن نگار غمگسار