آب رفتن
معنی کلمه آب رفتن در فرهنگ معین
معنی کلمه آب رفتن در فرهنگ فارسی
کوتاه شدن جامه نو پس از شسته شدن آن
جملاتی از کاربرد کلمه آب رفتن
آن گه گفت: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ میگوید در حال جنابت گرد مسجد مگردید، مگر در راه رفتن و آنجا بگذشتن، که راهی دیگر نباشد، و ضرورت بود، یا در مسجد خفته بود و جنابتش رسد بیرون رفتن او را ضرورت بود، یا آب که در آن غسل میکند، در مسجد بود، بکناره آب رفتن ضرورت بود. یزید بن ابی حبیب گفت: جماعتی بودند از انصار که درهای سرای ایشان در مسجد بود، و چون بیرون میآمدند در حال جنابت ممرّ ایشان در مسجد میبود، و ایشان را از آن کراهیت میآمد. ربّ العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد، و ایشان را در مسجد گذشتن در حال جنابت رخصت داد. امّا علی و ابن عباس و ابن جبیر و ابن زید و مجاهد و جماعتی میگویند که: إِلَّا عابِرِی سَبِیلٍ معنی آنست که: الّا ان تکونوا مسافرین، و لا تجدون الماء فتیمّموا، و بقول اینان صلاة عین نماز است، نه جای نماز، و در آن حذف مضاف نیست. میگوید در حال جنابت نماز مکنید، تا آن گه که غسل کنید، مگر که مسافران باشید، و آب نیابید، تیمّم کنید در آن حال، و نماز کنید که روا است.
و ابوسلیمان دارانی می گوید، «هرکه امروز به خویشتن مشغول است، فردا هم چنین بود». و یحیی بن معاذ می گوید یک شب بایزید را دیدم از نماز شام و نماز خفتن فارغ شد تا بامداد بر سر دو پای نشسته، پاشنه از جای برگرفته و چشم از سر مبهوت وار خیره بمانده. به آخر سجده ای دراز بکرد و سر برآورد و گفت، «بارخدایا! گروهی تو را طلب کردند. ایشان را کرامات دادی تا بر آب رفتند و در هوا پریدند. و من به تو پناهم از آن. و گروهی را گنجهای زمین دادی و گروهی را آن بدادی که به یک شب مسافت بسیار برفتند و خشنود شدند و من به تو پناهم از این». پس بازنگرید مرا دید. گفت، «یا یحیی اینجایی؟» گفتم، «آری»، گفت، «از کی؟» گفتم، «از دیری»، و گفتم، «پس چیزی از این احوال با من بگوی.» گفت، «آن که تو را شاید بگویم». و گفت، «مرا در ملکوت اعلی و ملکوت اسفل بگردانیدند و عرش کرسی و آسمانها و بهشتها همه بگردانیدند و گفتند بخواه از این همه هرچه خواهی تو را دهیم. گفتم از این همه هیچ نخواهم. گفت: تو بنده منی حقا».
ابوالحسن علوی مرید خواص بود گفت: شبی مرا گفت: بجائی خواهم رفت با من مساعدت میکنی گفتم تا به خانه شوم ونعلین در پاء کنم چون به خانه شدم خایگینه ساخته بودند پارهٔ بخوردم و بازگشتم تا بدو رسیدم آبی پیش آمد پای بر آب نهاد و برفت من نیز پای فرو نهادم به آب فرو رفتم شیخ روی از پس کرد گفت: تو خایگینه بر پای بستهٔ گفتم ندانم کدام ازین دو عجبتر بر روی آب رفتن یا سر من بدانستن.
مخالفان نیز به غیر عملی بودن این طرح با توجه به اختلاف سطح آب دریای خزر نسبت به آبهای آزاد، احتمال زیر آب رفتن زمینهای شمال کشور، مشکلات عبور از رشتهکوههای البرز، خطر شور شدن منابع آب شیرین و فاجعهٔ زیستمحیطی و … اشاره میکنند.
جلوه ای سر کن گر از عالم نمی خواهی اثر این زمین خشک را بی آب رفتن خوب نیست
لنگرگاهی در کنارههای جنوبی خلیج لون در لیندون. همچون فورلوند، این لنگرگاه نیز پس از زیر آب رفتن بلریاند ساخته شد.
چو شب شد جملگان در خواب رفتند همه چون ماهیان در آب رفتند
آبشور، روستایی واقع در بخش مرکزی شهرستان خرامه در استان فارس ایران است که در گذشته جزو بخش کربال شهرستان شیراز بودهاست. آبشور متشکل از چهار روستای قدیمی به نام های صغاد، منصورآباد، نفتجان و قوامآباد میباشد که در سال های پر بارش به دلیل طغیان های مکرر رودخانه کر و به زیر آب رفتن خانهها طی فرآیندی به آبشور مهاجرت کردهاند؛ البته قبل از مهاجرت نیز گروه اندکی در این روستا زندگی میکردند، ساکنان آبشور در این چهار روستای قدیمی دارای مزارع و زمین های وسیع و حاصلخیز میباشند که در گذشته مورد کشت برنج قرار میگرفت اما در سالهای اخیر به دلیل احداث سد های متعدد در سر چشمه های رودخانه کر و کمی نزولات آسمانی و خشک شدن رودخانه کشت برنج از رونق افتاده است.
دلیل انقراض آلباتروسها در اقیانوس اطلس بهطور قطعی مشخص نیست، هرچند گمان میرود بالا آمدن سطح آبهای آزاد در طی یک دوره گرم شدن موجب زیر آب رفتن محل زندگی یک گروه آلباتروس دمکوتاه -که در کاوشهایی در برمودا یافت شدهاست- گردیده باشد.
چون خس بر آب رفتن از بی مغزی است در بحر یقین غوطه خور و گوهر شو
بعد از جنگ خشم والار آردا را شکستند و دوبارهسازی کردند، عمده تغییر آردا در دوران دوم به زیر آب رفتن قسمت بزرگی از بلریاند بود، و جهان نیز به شکل کروی در آمد.
بیاموز در آب رفتن نخست پس آنگه به کشتی نشین جَلد و چُست
و این غروری عظیم است، بلکه بر این هم اعتماد نبود. اعتماد بر آن بود که نهاد وی بگردد و مطیع شرع شود که هیچ صفت وی را اندر وی هیچ تصرف نماند. شیخ ابوالقاسم گرگانی قدس الله روحه گفته است که بر آب رفتن و اندر هوا شدن و از غیب خبر دادن این هیچ کرامات نبود که کرامات آن بود که کسی همه امر گردد یعنی همگی وی طوع و فرمان شرع شود که بر وی حرام نرود و این اعتماد را شاید.
مخالفان نیز به هزینه بالای ساخت تونل و پمپاژ آب تا ارتفاع کفه جازموریان و عملی نبودن دریافت هزینه افزایش بارشها از مصرفکنندگان این آب در مناطق بالادست، احتمال زیر آب رفتن چند روستا در صورت گسترش دریاچه و هزینه بالای سازهای برای جلوگیری دوباره از آب شیرین باران ایجاد شده در منطقه و مخلوط شدن دوباره آن با آب شور دریاچه اشاره میکنند.
کرامت نیز در جهان بینی عرفانی ابوسعید نه بر آب رفتن است، نه بر هوا پریدن و نه طی ارض کردن. کراماتی که به او نسبت، یا از او بازگفته اند، همگی از گونه فراست و آگاهی از اندرون دل دیگران بودهاست. وی به این ویژگی در تاریخ تصوف مانند شدهاست، زیرا که سرتاسر زندگی خانقاهی او پراست از اندرون دل خوانیها و فراستهایی که ردکنندگان را در حق او به اقرار و قبول وامیداشتهاست. بیشتر مشایخ صوفیه او را به این صفت ممتاز دانسته و از او با عنوانهای «آگاه بر همه سینهها»، «فارس غیوب» و «جاسوس یا حارس القلوب» و حتی «مشرق الضمائر» یاد کردهاند.