آب جر

معنی کلمه آب جر در لغت نامه دهخدا

ابجر. [ اَ ج َ ] ( ع ص ) آویخته ناف. مرد برآمده ناف. ناف بیامده. ( دستوراللغة ). درازناف. آنکه مبتلا به بجره است. مرد برآمده ناف و کلان شکم. مؤنث : بَجْراء. ج ، بُجْر، بُجْران. || ( اِ ) رسن کشتی. || ( اِخ ) نام مردی. ، ( آب جر ) آب جر. [ ج َ ] ( اِ مرکب ) جزر. مقابل مد.

معنی کلمه آب جر در فرهنگ معین

( آب جر ) (جَ ) [ فا - ع . ] (اِمر. ) جزر.

معنی کلمه آب جر در فرهنگ فارسی

آویخته ناف
( آب جر ) ( اسم ) جزر . مقابل مد.
جزر مقابل مد

معنی کلمه آب جر در ویکی واژه

جزر.

جملاتی از کاربرد کلمه آب جر

ماهی‌ها، تبادل گاز را از طریق رد کردن آب پراکسیژن از دهان خود و پمپ کردن آن از میان آبشش‌ها انجام می‌دهند. در برخی ماهی‌ها خون مویرگ‌ها در جهت عکس آب جریان می‌یابد و باعث تبادل متقابل می‌شود. آبشش‌ها آب کم‌اکسیژن را از روزنه‌هایی در دو سوی حلق به بیرون می‌فرستند. برخی ماهی‌ها نظیر کوسه و مکنده‌ماهی روزنه‌های آبششی پرشماری دارند. اما ماهیان استخوانی تنها یک روزنه در هر طرف خود دارند. این روزنه‌ها در زیر استخوان محافظی به نام سرپوش پنهان شده‌اند.
این آبشار، در نزدیکی قله آق داغ واقع شده‌است. در دامنه‌های این رشته کوه، چشمه سارهای فراوانی وجود دارد که تأمین‌کننده آب جریان‌هایی چون میانرودان، گلبند رود، رودخانه زال و… می‌باشند. مهم‌ترین چشمه این ناحیه که آبدهی قابل توجهی دارد، چشمه سیبیه خانی است.
هست این مهره بر آن ساعد چنانک آب جردی از هوا بر دست بست
مانند: استخرها، حوضچه‌های طبیعی، مخازن سدها، دریاچه‌های آب شیرین، آبگیرها، تالاب‌ها و . . . می‌باشد. در این منابع، آب جریان ندارد و همیشه در دسترس می‌باشد ولی ممکن است در طول فصل آبیاری نوسانات شدیدی در سطح آن ایجاد شود، لذا میزان برداشت با توجه به حداقل عمق در طول برداشت لحاظ می‌گردد؛ و وابستگی شدیدی به تغذیه مجدد دارند. از نظر آلودگی در این منابع ناخالصی‌های فیزیکی (شن، سیلت) و املاح محلول و آهن دوظرفیتی وجود ندارد؛ ولی ناخالصی‌های آلی مثل خزه‌ها، جلبکها، برخی جانوران کوچک آبزی و آثار و بقایای موجودات زنده در آن‌ها فراوان یافت می‌شود.