معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 339
- در نوف
- در مودار
- در قزی
- در غلطیدن
- در شونده
- سنجاران
- کوچه بازار
- محارست
- کوچه بند کردن
- اتشکده
- کوچه گردی
- کوچک بالا
- کوچک دل
- کوچک دلی
- پی بستن
- قامت بستن
- قامت کردن
- لب کویر
- کویر سیستان
- رباط خان
- کویر لوت
- کپک زده
- راهنجان
- راهنامج
- راهسپار
- راه یاب
- راه گشا
- اتابکان دمشق
- اتاب
- ابیون
- ابینگن
- ابیم
- ابی مغز
- ابگ
- ابویه
- عزیز شدن
- عزیز خور
- عزم داشتن
- عزم امدن
- عزم افتادن
- عزلت دوست
- خبج
- خبر رسیدن
- خبر دوست
- خبر دهنده
- خبر دروغ
- خبر دادن
- خبر جو
- خبر جستن
- خبر بر
- غواسق
- غندوره
- رشدان
- غیان
- غیانی
- وکا
- غیاثیه
- غژغاو
- فارح
- غیک
- غیر خواه
- غیر خواهی
- غیداق
- معاف گاه
- معاشقه داشتن
- دست وضو
- دست پرورد
- دست پناه
- دست پیش
- دست پیشین
- دست چربی
- دست چپ
- دست کشت
- دست کشی
- دست کمی
- علی بحری
- علی برقی
- علی بزاز
- علی بسطامی
- ذوالقرنین اکبر
- ذوالفقار شیروانی
- ذوات حم
- ذو و الحجی
- ذو نزل
- ذو مغفره
- ذو مصدق
- ذو مرمر
- ذو مخبر
- ذو محرم
- افرازنده
- افراح
- افرا تخته
- افتن
- افترا زدن
- افتداء
- اب اورده
- اب اهنگ
- اب انار
- اب الو
- اب الهی
- اب افتاده
- اب استه
- محمد گپ
- چقندر اب
- چقاکبود نقد علی
- چقا گل
- چفت پایه
- چفت و بند
- جسا
- جزیمق
- جزیزه
- جزیره کیش
- جزیره هندرابی
- جزیره قشم
- جزیت
- جزیت ده
- جزکه
- صدا گرفتن
- صدا نشستن
- وستی گر
- وزوز کردن
- اندازه گیرنده
- بکرد
- بالشک
- دلاکروا
- اندایه
- انداوه
- انتخد
- ده مه
- ده ملک
- ده مرده
- ده مراد
- ده محمد
- ده محسن
- ده مجنون
- ده قاضی
- ده فیش
- توانگر دلی
- توانگر جاه
- توانکش
- توانا کن
- توانا کردن
- توان هوانگ
- توان فرسا
- خوانگر
- خواند محمد
- خوان چهارم
- خوان دوم
- خنپور
- خنوت
- خنفر
- خنسیر
- خنزب
- خمپاره بستن
- گنبد و بارگاه
- گنبد نیلگون
- گنبد مقرنس
- گنبد مدور
- گنبد ازرق
- گنبد اخضر
- گناه کردن
- گناره
- گنابد
- اخده
- اختین
- اختیاط
- بوری
- بوچ
- بولی
- تماشا بین
- تماس گرفتن
- تلکا
- متهم گونه
- متن جم
- تجمع کردن
- تجلی زار
- تجلی اول
- تجزیت
- تجرگ
- تجرود
- صفرا به سر امدن
- صفی الدین اردبی
- صفی الملک
- صفیر زدن
- صفوت پاشا
- سنگریز
- سنگرو
- سنگرد
- سنگداغ
- سنگبار
- سنگاوین
- سنگانه
- سنگار
- عالم کون و فسا
- برکت اباد
- نجوم دان
- نجوم اخذ
- کشته زار
- کشته سوز
- جاری کردن