معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 268
- وروری
- مقدح
- مقصود بیگ
- مقصود خواه
- مقصود کاشانی
- چگندر
- چیذر
- کامیلوس
- کدش
- اسفید دز
- نهایات
- نکو خط
- واحد مکانیکی
- مرقب
- مهره داده
- مهره زن
- مهره سای
- مهره فروش
- مهره کرد
- مهمونی
- مهن
- فیتزجرالد
- فیثاغوری
- مرغ سقا
- مسجد بیت المقدس
- مسجد بر
- مستکمل
- مستکن
- مستکین
- مستی خون
- مسجح
- مسجد ابراهیم
- مسجد اقصی
- ینکو
- محلا
- محلبی
- محلم
- محله الکبری
- محله باغ
- محم
- مشبهه
- انبان شناور
- انباه
- انبت
- انبثاث
- انبجاس
- گنه کاری
- گنکور
- گه خور
- گهر افروز
- گهر خیز
- گهر سنج
- گهر نثار
- گهربار
- گو یار
- الدنبورگ
- الدگز
- الرئیس
- فرزق
- فرزن
- فرزند شاد
- فرزدقی
- فردمی
- فرد رو
- خانه خراب
- اسقف نشین
- اسلام شاه
- اسلام خان
- اهل شرق
- قتل عمد
- کبرک
- کبریائی
- کبریت احمر
- کبو
- کبوب
- کبوتر بچه
- کتله
- نمک پاش
- قاشقی
- نمک پاشی
- نمک پاشیدن
- نمک پرور
- نمک پرورد
- نمک چشی
- نمک کور
- ننور
- ننگ و عار
- اسکولک
- اسکون
- اسکی بغداد
- اسکیا
- اسکیبو
- اسکیرل
- مبل سازی
- مزاحف
- مزجاه
- میان پشته
- قراول خانه
- باد دبور
- پیلوار
- مرسلون
- نافه بوی
- نافچ
- ناوجوب
- نخل ماتم
- پهناب
- پوزن
- پوزی
- ورداورد
- چشم پریدن
- نغمه خوان
- موریانی
- مورکه
- موریون
- موزه دوزی
- اصیل الدین
- اطرب
- اطفال بستان
- اظرف
- الکساندر چهارم
- نیکداشت
- نیکلسن
- نیکو اعتقاد
- نیکو بنگر
- نیکو خاک
- نیکو خدمتی
- نیکو خلق
- نیکو منظر
- نیکو نام
- نیکو نامی
- بابکیه
- باد مسیح
- بادام زار
- بادامستان
- بادره
- اتروسک
- اتلبرت
- اجل رسیده
- اجل گشته
- اختسان
- اخستان
- ادافهم
- ادایاب
- ورکوه
- وزره
- وسام
- وسوم
- وشه
- نظر باختن
- الیهو
- ورجوی
- ورکتا
- نظر داشتن
- نعره وار
- نعش کشی
- نعل زدن
- لا بمل
- ماکیاول
- مسیلمه کذاب
- الیصابات
- الیعازر
- الیل
- لوئینی
- لوائی
- لوح روی
- معشوقی
- لوح مشق
- لوح ساده
- لوح پاک
- معلق زن
- لوشابه
- میرسن
- میرکلا
- میرکه
- میرکی
- الم نشرح
- الم پرور
- الم گداز
- الماس تراش
- الماس دندان
- الماس رنگ
- الماس رود
- ارفش
- ارفورت
- ارفی
- ارقب
- ارقمی
- ارلانگن
- ارماث
- اشت
- اسیوند
- اسیود
- ارماق
- اشتاب
- افراض
- افراط کردن
- افراغ
- افرام
- افراونده
- افراچال