معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 244
- تصدی
- تصرف کردن
- تعمید
- تعمیر
- تعین
- تغ
- تغار
- تغافل
- تغذیه
- تغزل
- تغلب
- تغنی
- تغيير
- تغییر دادن
- تف
- تفریق
- تفنگدار
- تفکر
- تن پوش
- تنبیه
- تنفر
- تنفس
- تنفیذ
- تنهائی
- تنو
- تنوره
- تنوع
- تنومندی
- تیرست
- بینوائی
- تیره روز
- تیرک
- تیری
- تیز
- تیزاب سلطانی
- تیزاب
- تیزدست
- چرب شدن
- چرب و چیلی
- چرن
- چرنداب
- چرو
- چروم
- چشمه زمزم
- چشمه سر
- چشمه سنگین
- چشمه سهل
- چشمه شاهی
- چشمه علی اکبر
- چشمه عیسی
- چشمه غلامعلی
- چشمه قاضی
- چشمه قلعه
- چشمه قنبر
- چشمه نمک
- چشمه نوش
- چشمه پر
- چروک شدن
- چرکسی
- چریان
- چریکی
- چشم میم
- چشم نرم
- چشم نرگس
- چشم نی
- چشم ها
- چشم وهم
- چشم پرویزن
- چشم گرداب
- چشم گندم
- چشمسار
- چشمه ایوب
- چشمه باد
- چشمه باغ
- چشمه بیگی
- چشمه خواجه
- چشمه دار
- چشمه روباه
- چشمه سنگی
- چشمه شور
- چشمه طبری
- چشمه فین
- چشمه میرزا
- چم و خم
- چم زین
- چم زمان
- چم رود
- چهارخروار
- چهارخانه
- چهارحوض
- چهاربید
- چهاربنیچه
- چهاربرگ
- چهاربره
- چهاربرجی
- چهاربخش
- چهارباغ اصفهان
- چهار یکی
- چهار گوشلی
- چهار گهر
- چهار گنبد
- چهار کرکس
- چهار پیوند
- چهار پیر
- چهار پر
- چهار پدر
- چهار هفته
- چهار ناحیه
- چهار مقابل
- چهار ماهه
- چهار عمل اصلی
- چهار علم
- چهار طبقه
- چهار ضد
- چهار شکل
- چهار شاهی
- چهار شاه
- چهار سوی
- چهار ساله
- چهار ساعته
- چهار زبان
- چهار رکن
- چهار روزه
- چهار راهی
- چهار رئیس
- چهار دندان
- چماق تپه
- چمازکتی
- چمازک
- چما
- چم گر
- چهاردرخت
- چهارده رودبار
- چهاردهه
- چهل خانه
- چهل روزه
- چهل سنگ
- چهل مقام
- چهل منی
- چهل کمان
- چوپانیان
- چوپر
- چوپلین
- چوپی
- چوپین
- چوچه
- چوژه
- چوکام
- چوکی
- چوگان باختن
- ژوردن
- کانس
- کاه گلی
- کاها
- کاهل قدمی
- کاهل کوش
- کاهلی کردن
- کاهه
- کاهک
- چوگان زر
- چوگان زلف
- چوگان مشکین
- چوگان کردن
- چوگاه
- چپ کردن
- چک و اسلواکی
- چکا
- چکاب
- چکامه سرای
- چیره زبانی
- چیره سخن
- چیروک
- چیرکندی
- چیری
- چیز بخشیدن
- چیز خواننده
- چیز دار
- چیز داری
- چیچله
- چیچکلو
- ژان هشتم
- ژربرژ
- ژرن
- کاوانی
- کاودار
- کاورد
- کاوری
- کاوس کی
- کاول
- کاکان
- کاکران
- کثرات
- کثه
- کثی
- کثیرا
- کجوار
- کجکی
- کحلی رنگ
- کحلی پرند
- کداده