معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 243
- چشم شوخ
- چلانی
- چلبک
- چلمبر
- چلندر
- چشم شوری
- چشم عنایت
- چشم غزال
- چشم فرنگی
- چشمیدر
- چشن
- چشم موری
- چشمه کار
- چشمه گلستان
- چشمه کوره
- چشین
- چعب
- چغا بهرام
- چغا کبود
- چغابلک
- چغادک
- چغتای
- چغری
- چغلوندی
- چغندر پخته
- چفت و بست
- چفسیده
- چفل
- چقا سفید
- چقابل
- چقابور
- چقانرگس
- چقایی
- چقلوندی
- چقندر
- چل طوطی
- چشم عقل
- چشم شکسته
- چشم شوی
- چشم مالیدن
- چشم مخمل
- چشمه پونه
- چشمه کره
- چشیره
- چغاسبز
- چغال
- چغاله بادام
- چغاپور
- چغندر قند
- چقه
- چلنگری
- چله خانه
- چلوخورش
- چلوی
- چلگرد
- چلیوسکین
- چم انار
- چم تنگ
- چم جنگل
- چم داود
- چنبر مینا
- چنبر وار
- چند رای
- چند قطبی
- چند و چون
- چندا
- چندار
- چندانی
- چنذاب
- چننده
- چنوئی
- چنپه
- چنگ ارم
- چنگ انداختن
- چنگ ساخته
- چنگ شور
- چنگ مرغان
- چنگ میان
- چنگ نوازان
- چنگ چنگ
- چنگ گرفتن
- چنگال تیز
- چنگال دار
- چنگان
- چنگدو
- چنگز
- چنگل باز
- چنگور
- چنگوره
- چنگوله
- چنگیزی
- چنگیه
- چنیز
- چه تر
- چه خاک
- چه سان
- چه چیزی
- چه گونه
- چهار اسب
- چهار اسبه
- چهار امین
- چهار انجیلی
- چهار باد
- چهار بخت
- چهار تاق
- چهار ترک
- چهار ترکیب
- چهاردیوار
- چهارستون
- چهارشنبه بازار
- چهارصد هزار
- چهارصفه
- چهارطاق بن
- چهارفرسخ
- چهارمحال
- چهارمله
- چهارمی
- چهارچشم
- چهارچمن
- چهارچوبه
- چهارگوش بودن
- چهاری
- چهان
- چهراز
- چهرقان
- چهرم
- چهره انگیز
- چهره ای
- چهره برافروختن
- چهره برق
- چهره خیز
- چهره شدن
- چهره شوی
- چهره طراز
- چهره نگار
- چهره گشا
- چهره گشائی
- چهره گشاده
- چهریق
- چهل امیران
- پنیر نخل
- باحرب
- باجاباج
- باب کهنوج
- فرغیش
- نشکنج
- واحد زاویه
- ولندان
- درخشش
- فرخو
- فرد
- فردار
- فرخج
- فردخانه
- فراور
- رسوایی
- کاشف
- کافه
- کال
- کانی
- کاهل
- کاپ
- گان
- جنسی
- جهیدن
- حتما
- حجابت
- حسبان
- حسین
- حقود
- خواجگی
- خوانی
- خودبین
- دره
- سایه
- سرمه
- سرنا
- سعادت
- شرذمه
- شیرینی
- شکلات
- لك
- للک
- لنگا
- ماله
- مثقل
- لگاریتم
- جولاه
- مجارات
- محمر
- مدنیت
- مسبع
- مستمری
- مصالح
- تسلیم
- تشبیهی
- تشنگی
- تصانیف
- تصبر
- تصحیح