معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 282
- حدیث گفتن
- مفید اصفهانی
- حرابه
- حرام خوردن
- حرام داشتن
- ته پیاله
- تحت الارضی
- ته کار
- ته کاسه
- رسن بازی
- رسن بسته
- تهمت کش
- قوشه دگرمان
- انجیر فرنگی
- قوشه
- خواری نمودن
- انجیر فروش
- سودا کردن
- سودنی
- قوف
- گسسته لگام
- قول و قرار
- ترکستان روس
- ترکستان چین
- ترکمبور
- نشق
- شبنما ی
- دنگ و دلو
- نشید سرای
- نشیده
- ز اف
- ز بر کردن
- فصل بعید
- ز بر گرفتن
- فصی
- ز دست برگرفتن
- ز پای دراوردن
- ز پای نشاندن
- ز پای فکندن
- ز پای اندراوردن
- جلوده
- جلوز
- اشقیا
- جلوف
- جلیدیه
- اشم وهو
- حسن خالص
- حسن داماد
- اشناب
- حسن دهلوی
- طبع گشا ی
- طبق زدن
- طبق زنی
- انتشار دادن
- انتظار بردن
- انتظار کشیدن
- طبق گر
- سیف الدین کوه
- سکات
- شهیره
- شوامل
- دربندزرد
- دور گوی
- مظفر ایوبی
- سست و مست
- مظهر هندی
- زبان تخاری
- سطوع
- زبان ولایتی
- سطع
- تاج ستان
- تاج شمع
- فریادخواهی
- نشتر زده
- فریادنامه
- قوش قیه سی
- نشدان
- سعب
- فریب ده
- نشر دادن
- سعدالدوله
- سعدالملک
- نا اگه
- طهرون
- نا خوشگواری
- سعدانه
- طهم
- نا اشکاری
- طهماسب قلی
- خدا پرستیدن
- طهماسب میرزا
- خدا پیوست
- طهمورثی
- طوا
- ابگه
- خدا گرفتن
- ابگین
- ابگینه خانه
- ابی رنج
- خدا گرفته
- خدا گیر
- ابور
- قلعه شکسته
- قلعه عزیز
- خداافرید
- قلعه عضدی
- حسن کرمانشاهی
- شیار دار
- حسن کلایه
- حسنوی
- حسنکدر
- حسنیان
- خداافرین
- ظاهرساز
- ظراف
- بی عد
- بی عدیلی
- بی عزم
- ظرف شب
- بی عقلی
- اتفال
- بی عنایتی
- بی عکس
- بی غایت
- امل حجاز
- املیس
- کار یکرو کردن
- نعمت گنابادی
- نعنا داغ
- نعوظ کردن
- راقص
- توقف نمودن
- توقیع احمدی
- راقع
- رامد
- رامسس هفتم
- رامسوارام
- رامسه
- کج خلقتی
- تولس
- کله شق
- کله پا رفتن
- کور شو دور شو
- کور فهم
- کور و کر
- کور و کچل
- کور پی
- کور چشم
- کور چشمی
- کور کور زدن
- مشکین کردن
- ره نماینده
- استوار دارنده
- سرقلعه
- میانه گیر
- اکومولاتور
- علی حاجی
- اگا
- دل دل زدن
- تجاب
- دل ماندن
- دل پیشه
- دل گزای
- تجاویف
- چست کمان
- چست گویی
- چشم بدست بودن
- دل گسستن
- کانی صید مراد
- کانی عزیز
- دل گنده
- کاهل رو
- تنگ حسن
- دل گیرنده
- تنگ حوصلگی
- تنگ خوش
- تنگ خویی
- تنگ درزی
- تنگ دهانی
- تنگ دهلیز
- فراز دادن
- فراز گرفتن
- وی نسار
- بطن الحمل
- معتمد علیه
- ختم دعا کردن
- ختمی م اب
- ختن زه ان
- پیسه موی
- اهنینه
- اهو بچه
- اهو دلی
- اهو پرواز
- اهوی تاتار
- اهوی تتار
- پیسه گاه
- اهوی تتاری
- اهوی ختا
- فقم
- فناستین